یادداشت محتشم

 محتشم

1401/02/09

                یعنی می توانست دوباره او را ببیند ؟ پشت پنجره ی چوبی اتاقش منتظر همان نگاه بود ؛ نگاهی که با آن درونش فرو ریخته بود . آدم های مختلفی در زندگی اش آمده و رفته بودند ، اما مگر آن پسر چه چیزی داشت که برای گلی آرام و قراری باقی نگذاشته بود ؟ آن طرف ماجرا ، اردشیر در حال فوران بود . پسری کینه توز و عصبی که فقط کافی بود قضیه را بفهمد . غوغایی بر پا می شد . اما برای گلی اهمیت چندانی نداشت ؛ او فقط و فقط آن چشم ها را می خواست . همان اولین نگاه در اتوبوس .
داستان در مورد دختری به نام گلچهره است ؛ دانشجوی رشته ی داروسازی که در آشوب ها و فضای به هم ریخته و انقلابی کشور ، درگیر عشقی پر فراز و نشیب می شود .
کتاب نسبتا خوبی بود . نمونه اش بسیار یافت می شود . نویسنده در نوشتن داستان خلاقیت خاصی به خرج نداده بود که این روایت را با سایر عاشقانه های انقلابی متمایز کند . تا دلتان بخواهد از این دسته داستان ها نوشته و یا پخش شده اند .
نقاط ضعفی در داستان به چشم می خورد که می تواند سبب کسل شدن خواننده و بی میلی آن به خواندن ادامه ی داستان باشد . مثلا پرداختن بیش از حد به جزئیات . بهتر بود نویسنده وقایع داستان را گزیده تر بیان کند و فقط اتفاقات خاص و جالب ؛  نه اینکه روزمرگی های عادی هم در داستان باشد . به عنوان مثال از صفحه ی 1 تا 50 کتاب که می توان نکته ی بالا را به خوبی مشاهده کرد ، گلی هر روز بیدار می شود ، به دانشگاه می رود تا شاید مهدی را ببیند . یا نمی بیند و خسته و کوفته به خانه باز می گردد یا فقط می تواند در حد چند کلمه ی کوتاه با او صحبت کند و کتابی امانت بگیرد . این روندِ روزانه ، مدام تکرار می شود و حوصله ی خواننده را سر می برد .
اما همین پرداخت به جزئیات می تواند جنبه ی مثبتی هم داشته باشد که در این کتاب دیده می شد . در بخش هایی از داستان ، این کار باعث تصور راحت تر فضا و مکان قصه می شد . مثلا در قسمتی از کتاب که گلی و خانواده اش برای آشنایی بیشتر با مهدی ، به خانه ی آنها رفته اند ؛ گلی به خوبی با بهره گیری از جزییات ، اتاق مهدی را توصیف کرده بود . از سادگی اش گرفته تا قفسه های کتاب ، تخت فلزی ، میز تحریر با روکش چرمی و پنجره ای که رو به حیاط باز می شد . البته این کار ، علاوه بر توصیف خوب فضا و مکان داستان ، سبب بهبود شخصیت پردازی نیز شده است .
یکی دیگر از نکات مثبت کتاب ، شخصیت پردازی آن بود . همان طور که در بالا اشاره شد ، نویسنده در شخصیت پردازی های قصه ، با به کار بردن جزییات به اندازه ، بسیار موفق عمل کرده است . البته از لحاظ ظاهری ، بیشتر در مورد خود گلی و مهدی توضیح داده شده بود اما از نظر رفتاری می توانستیم در مورد همه ی شخصیت ها بدانیم . به عنوان مثال در همان ابتدای کتاب ، گلی وقتی می خواهد درباره ی مهدی صحبت کند به همه چیز در مورد او مثل ، آرامش او ، کتانی سفید ، ریش های قهوه ای ، اندامی لاغر و .... اشاره می کند . 
البته علاوه بر پرداخت به جزییات ، نکته ی دیگری هم سبب بهبود به شخصیت پردازی شده است . راوی داستان می باشد . راوی این روایت ، خود گلی یعنی اول شخص بود . به همین دلیل به خوبی شخصیت های داستان ، توسط او به ما معرفی شده بودند . همچنین احساسات گلی نیز به همین دلیل ، به خوبی به خواننده منتقل می شد و می توانیم ارتباط خوبی با او و باقی شخصیت ها برقرار کنیم .
با تمام نکات مثبت و منفی ، کتاب تقریبا خوبی بود . از لحاظ ساختاری ، موارد مثبت بیشتر از منفی خودنمایی می کنند . اما از نظر محتوایی ، داستان جذابی نبود . تقریبا از همان اوایل می شد فهمید که پایان این بی تابی ، وصال است و اتفاقات هیجان انگیز داستان کم بود . همچنین من به شخصه این سبک از عاشقانه ها را اصلا نمی پسندم ؛ البته این یک نظر کاملا شخصی است . ولی نویسنده پایانی را رقم زد که می تواند با آن ، بخشیده شود . پایانی خوش و دور از انتظار . وقتی مهدی مجروح شده بود ، مطمئن بودم که شهید خواهد شد و شاهد پایانی غم انگیز هستم . اما وقتی مرخص شد و به ایران برگشتند ؛ برق شادی در چشمانم ظاهر شد و این پایان خوش ، برایم دلچسب بود .
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.