یادداشت حلما آقاسی
1403/12/9
من همیشه آنه را دوست داشتم. دخترکِ مو قرمز و پرحرفی که مردم از دست زیاد حرف زدن هایش عاصی می شوند و اغلب در خیالات خودش سِیر میکند. من آنه را دوست داشتم، چون به قولی، زبان مشترک «پرحرفی» را هر دو بلد بودیم و از این راه، باهم ارتباط میگرفتیم. «آنی شرلی در گرین گیبلز» که جلد اول مجموعهٔ آنی شرلی است، داستان آغاز زندگی جدید آنه در گرین گیبلز را میگوید، داستان آمدنش از یتیم خانه و ماندنش کنار ماریلا و متیوی مهربان... هربار میخواستم سراغ کتاب آنه شرلی بروم، چیزی من را متوقف میکرد؛ شاید میترسیدم این دخترک خیالباف با یکریز حرف زدن هایش در کتاب-که به صورت نوشته شده باشد- من را کلافه کند و آن رابطهٔ دوستی قبلی مان به هم بخورد. اما پس از خواندن یادداشت روزانه های مونتگمری، بلافاصله به سراغ آنهٔ عزیزم آمدم و از تک تک جمله هایش لذت بردم. من انیمیشن آنه شرلی را بارها و بارها دیده ام. تک تک قسمت هایش را حفظ شده ام و همین موجب این شده بود که حتی سِیر خیلی اتفاقات داستان را بدانم.( البته میزانی تغییر هم وجود داشت.) مثلا زمانی که آنه روی تختش زار میزد، من صحنهٔ انیمیشنش را بخاطر می آوردم که چه اتفاقی برایش افتاده. اما این اتفاق از جذابیت این کتاب برای من کم نکرد، و عاشقانه تر از قبل، آنه را دوست دارم. در آخر، هرکسی باید کتاب این دختر پرشور و خیالباف را بخواند و در تمام مدت خواندن کتاب، از حرف زدن ها و خیالبافی هایش لذت ببرد. پ.ن: قصد دارم برای هر جلد از آنه شرلی یک نقد جداگانه بنویسم.
(0/1000)
نظرات
1403/12/9
چه یادداشت قشنگی بود😍 از نظرم آنه شرلی واقعا شاهکاره :)) جلدهای بعدیشم واقعا فوق العاده ن:)...
1
1
حلما آقاسی
1403/12/9
0