یادداشت معصومه سعادت

                این کتاب رو به اسم "عاشقانه مذهبی" خوندم و فهمیدم این یه دسته ی جدید در کتاب های زرده که بین بچه های مومن تر رواج داره!
در حالی که بر خلاف کتاب های دفاع مقدس - انقلابی مستند یا خوب، اصلا احساس نزدیکی به اون دوران به آدم دست نمی داد...
داستان رو دختر بی دین و ایمون!ی می گفت که حتی نفهمیده بود داره انقلاب می شه(با اینکه دانشجو بود!) و بعد از آشنا شدن با جوان انقلابی(عشق در یک نگاه) انقلابی و محجبه و چادری شد در حدی که وقتی آقا مهدی نبود می رفت مسجد و امامزاده! از هفته اول بعد از انقلاب هم که شوهرش رفت اردوهای جهادی و بعد هم کردستان و بعد هم جنگ...

خب! توی این کتاب هم البته یه معجزه ی درست و درمون داشتیم و آقا مهدی وقتی پزشکان مرگ قطعی ش رو اعلام کردن، بعد چند ساعت تو سردخونه زنده شد! و این انسان کسی بود که در زمان بیهوشی هم زیر لب ذکر می گفت! 
چیزهایی که من درباره بزرگترین افراد و شهدا هم نشنیده بودم!!
چرا آخه؟!...
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.