یادداشت کوثردشتی

کتاب پسر
        اگر عینک بدبینی به چشم زده باشیم، دنیا را چطور می‌بینیم؟
شاید اگر در اولسینِ مونته‌نگرو باشیم، همان‌طوری ببینیم که پسر می‌دید.
کتاب پسر، همان ساختار شکنی‌ای است که من دوست دارم. همان چیزِ متفاوتی است که همیشه مشتاقم ببینم.
شما هم اگر میخواهید ببینید چطور می‌شود به پدیده‌های شگفت‌انگیزی مثل خورشید یا امید به زندگی نفرت‌انگیز نگاه کرد و از پدیده‌های وحشتناکی مثل آدم‌خواری یا سوختن مزرعه پدری در آتش، با توجه و علاقه صحبت کرد، کتاب پسر را بخوانید.
یک شخصیت خسته اعصاب خورد‌کن که کلا اسمش را هم به ما نمی‌گوید، راه می‌افتد توی شهر و اتفاقات مهم زندگی و هر چیزی که توی پرسه‌زنی می‌بیند، با صادرکردن بیانیه‌های مختلف و زاویه دید خودش تعریف می‌کند.
با هیچکدام از حرف‌هایش موافق نبودم اما دوست داشتم بیشتر از ذهن مریضش بفهمم. 
لطفا وقتی بخوانید که حالتان آنقدر خوب است که هیچ‌چیزی نمی‌تواند آن را بهم بزند. دنبال تحول آن‌چنانی هم نگردید بهتر است.
من هم جزء لیست انتظارم برای خواندن نبود اما برای لحظات ترافیکی در تهران یا موقع جمع کردن خانه ترکیده از حضور انسانی‌مان در خانه یا پیاده‌روی صبحگاهی، باید چیزی بود که توی گوشم حرف بزند که احساس بیهودگی نداشته باشم.
پس صدای هوتن شکیبا و کتاب پسر انتخاب شد. باشد که رستگار شویم. ؛)
      
1.1k

36

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.