یادداشت
1403/9/18
به نام او به نظرم اولین کار یک محقق و پژوهشگر این است که در مشهورات شک کند، چرا که مشهورات اگر بهنسبه درست هم باشند دقیق نیستند و کارکردی عام دارند. مثلا یک پژوهشگر ادبی نباید قائل به این جمله باشد: «عشق در شعر حافظ جنبهای ملکوتی و آسمانی دارد و در شعر سعدی جنبهای زمینی». پس تکلیف ما با ابیاتی چون: «شب قدری چنین عزیز و شریف / با تو تا روز خفتنم هوس است» از حافظ و: «هر کسی را نتوان گفت که صاحبنظر است / عشقبازی دگر و نفسپرستی دگر است» از سعدی چیست؟ چطور میتوانیم این دست از اشعار را که کم هم نیست در آن جمله کلی بگنجانیم؟ در عالم ادبیات از این قبیل جملات کلی که مانعی بزرگ بر سر هر تحقیق دقیق علمی است فراوان دیده میشود، مثلا: «شعر دوره بازگشت شعری منحط و بد است.» نه اینکه شعر دوره بازگشت شعر شکوفا و صاحب مرتبهای باشد، نه! ولی این جمله کلی نه تنها ما را از تحلیل بازمیدارد بلکه فرصت لذتبردن از بخشی از گنجینه شعر فارسی را از ما میگیرد. همیشه با خودم میگفتم؛ یعنی شعر دوره بازگشت به اندازه یک دیوان، فرض بفرمایید دیوان حافظ، شعر خوب و قابلتوجه ندارد؟ با یک مرور کلی در آثار شاعران معروفی که بالاخره دیوانی از آنها موجود است میتوان گفت که چرا، این تعداد شعر وجود دارد. ضمن اینکه دوره بازگشت بهواسطه آنکه به مشروطه میرسد و مشروطه زمینهساز ادبیات معاصر است از اهمیت بالایی برخوردار است. هم از جهت لفظ و هم از جهت معنا. «شعر دوره بازگشت» که پیش از اینها در دهه شصت با عنوان «مکتب بازگشت» منتشر شده بود و مولفش جناب آقای شمس لنگرودی در مقدمه چاپ جدید به غلط بودن عنوان چاپ پیشین اشاره کرده، یکی از معدود کتابهایی است که درباره این دوره از ادبیات فارسی نوشته شده. کتابی که سالها در بازار موجود نبود و بهتازگی با کتاب دیگری از مولفش؛ «گردباد شور و جنون؛ سبک هندی و کلیم کاشانی» توسط انتشارات نگاه بازچاپ شده است. اینکه ما اثر تحقیقی چندانی در این حوزه نداریم سبب اهمیت کتاب شمس لنگرودی شده است. شمس کتاب را در نُه فصل تالیف کرده است. او در فصل اول به کلیات پرداخته و زمینههای شکلگیری نهضت بازگشت ادبی را ذکر میکند. بههمین جهت او به سالها پیش از ظهور اولین شاعران دوره بازگشت میرود و بهاختصار به سبک هندی و شعر وقوعی در قرن نهم و دهم میپردازد. و تلاش میکند با بررسی وقایع تاریخی، ظهور بازگشتیها را توجیه کند. این بررسیها چهار فصل اولیه کتاب را که چیزی در حدود یک پنجم کتاب است به خود اختصاص میدهد. از فصل پنجم تا هشتم او دورههای مختلف بازگشت ادبی را معرفی و بررسی میکند. از انجمن مشتاق اصفهانی در اوایل دوره قاجار و انجمن نشاط اصفهانی و خاقان که در دوره فتحعلیشاه شکل میگیرد و دربار توجه ویژهای به آنها دارد تا دوره شکوفایی و اوج بازگشت ادبی که مصادف با روزگار ناصرالدین شاه است و شاعرانی چون فروغی بسطامی، قآنی شیرازی و سروش اصفهانی در این دوره مطرح میشوند. فصل نهم هم به شعر عوام اختصاص دارد که بهنوعی ضمیمه کتاب محسوب میشود. اگر بخواهم نظرم را درباره کتاب بگویم باید دوباره تکرار کنم که به دلیل فقر پژوهشی در این حوزه کتاب «شعر دوره بازگشت» کتاب حائز اهمیتی است. ولی آیا کتاب شاخصی است؟ باید بگویم که خیر، کاستی زیاد دارد. مهمترین کاستی کتاب این است که زبان پژوهشگر علمی نیست، او ذوق خود را دخیل کرده و جملات کلی و غیردقیق در سراسر کتاب بهفراوانی دیده میشود. نثر کتاب هم دلکش نیست. دکتر شفیعی کدکنی هم علیرغم دانشگاهی بودن بخصوص در کتابهای پژوهشی اخیر حرفهای غیرعلمی و کلی، فراوان میزنند ولی همه اینها تحت پوشش نثر دلپذیری که دارند چندان به چشم نمیآیند. از این جهت کتاب به یک ویراستاری اساسی نیاز دارد. کتاب اینقدر غلط چاپی بخصوص در متن شعرها دارد که نشان میدهد که خود مولف هم بعد از حروفچینی مجدد کتاب را نخوانده چه برسد به ویراستار. البته از نشر نگاه هیچ چیز بعید نیست. مشکل مهم دیگر کتاب این است که بازه زمانی دوره بازگشت در آن بهشکل دقیقی مشخص نشده است. کتاب با شاطر عباس صبوحی تمام میشود. فارغ از اینکه شاطر عباس با همه دلپذیر بودن برخی از ابیات و اشعارش آیا مستحق این بود که یک بخش به او اختصاص پیدا کند. آیا میتواند آخرین شاعری باشد که در دوره بازگشت آن را بررسی میکنیم؟ شاعران پیش از مشروطه یا شاعرانی که در دوره مشروطه بهشیوه بازگشتیها شعر میگفتند نباید مورد بررسی قرار بگیرند؟ فیالمثل حبیب خراسانی، ملکالشعرا صبوری، فصیحالزمان شیرازی، عبرت نائینی یا شاعرانی چون ادیبالممالک فراهانی و ملکالشعرا بهار که بخشی از عمر شاعریشان در دوره بازگشت گذشته و به این شیوه، شعر فراوان دارند، نباید مورد مطالعه و بررسی قرار میگرفتند؟ به نظر من کتاب نیمهکاره رها میشود و فرجام مشخصی ندارد. ضمن اینکه مولف بهطور دقیق زمینههای شکلگیری شعر این دوره را مورد بررسی قرار نمیدهد او فقط به عوامل تاریخی، آنهم به صورت گذرا و کلی اشاره میکند. ولی از وضعیت علم و دانش و زمینههای فکری و فلسفی در آن دوره چیزی نمیگوید. باری خواندن «شعر دوره بازگشت» خالی از لطف نیست. مهمترین لطفش این است که شما با شاعرانی آشنا میشوید که تا پیش از آن شاید فقط نامی از آنها را شنیده بودید. توصیه من به شما این است که با دید یک اثر علمی بهسراغ این کتاب نروید که توقعتان برآورده نمی شود. کتاب دیگری هم در این حوزه نوشته شده که من هنوز آن را نخواندهام ولی با یک تورق کلی گمان میکنم کتاب بهتر و کاملتری است. انشاءالله بهزودی آن را تمام میکنم و نظرم را درباره آن نیز مینویسم؛ کتاب «تاریخ ادبیات ایران در دوره بازگشت ادبی» نوشته دکتر احمد خاتمی. در آخر میخواهم ابیاتی از غزل فروغی بسطامی را با شما به اشتراک بگذارم شاعری که به نظر من بزرگترین شاعر دوره بازگشت ادبی است. ضمن اینکه این غزل توسط مرحوم غلامحسین بنان با استادی هرچه تمام در دستگاه شور اجرا شده است. حتما جستجو کنید و بشنوید. کسی که در سر او چشم مصلحت بین است بهجز رخ تو نبیند که مصلحت این است من از حدیث دهان تو لب نخواهم بست که نقل مجلس فرهاد نقل شیرین است به تلخکامی عشاق تنگدل رحمی تو را که تنگ شکر در دهان شیرین است ز میکشان تهیکاسه، می دریغ مدار کنون که باده عیشت به جام زرین است ز تاب آتش می چون عرق کند رویت گمان برند که بر قرص ماه پروین است شب گذشته کجا بودهای که چشمانت هنوز مست و خراب از شراب دوشین است سپهر سفلهنهاد از ره ستم تا کی به هر که مهر تو ورزید بر سر کین است بهای خون شهیدی نمیتوان دادن که پنجههای تو از خون او نگارین است فروغی از غزلش بوی مشک میآید مگر که همنفس آن غزال مشکین است
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.