یادداشت ملیکا خوش‌نژاد

                پیش از هر چیز بگویم، خواندن این کتاب به‌شدت عصبانی‌تان خواهد کرد، اما این عصبانیت لازم و ضروری است. همۀ زنان باید این کتاب را بخوانند، اما به‌نظرم خواندنش برای مردان حتی ضروری‌تر است. 
همان‌طور که از نام کتاب مشخص است، دغدغۀ کتاب اشاره به شکاف جنسیتی موجود در داده‌هایی است که بر اساس آن‌ها کل دنیای اطراف ما طراحی شده است؛ از داده‌های مورد استفاده در طراحی خیابان‌ها و فضاهای عمومی و خصوصی گرفته، تا داده‌های مورد استفاده در درمان بیماری‌ها و داروها و طراحی خودروها و خیلی چیزهای دیگر که آدم حتی فکرش را هم نمی‌کند و دلیلش را نمی‌داند، اما به‌عنوان یک زن باعث سخت‌تر شدن زندگی و حتی وارد شدن آسیب‌های جدی‌تر به او می‌شود. این کتاب بی‌نهایت روشنگر و دقیق است و فکر می‌کنم نویسنده حتی از قصد آن‌قدر دقیق و با استناد به بی‌نهایت تحلیل آماری و علمی مقصودش را شرح داده است تا جلوی هرگونه اتهام احتمالی نسبت به غیرعلمی بودن و الکی بودن ادعاهایش را بگیرد. کتاب پر از توضیحات مفصل و مثال‌های حقیقی است دربارۀ بسیاری از موارد که انسان را به‌صورت پیش‌فرض مرد جوان سفیدپوست درنظرگرفته است و جهان را برای برطرف کردن نیازهای چنین انسانی طراحی کرده است و عملاً زنان را از طراحی حذف کرده چون زنان اساساً انسان به‌شمار نمی‌آیند؛ چرا؟ چون زنان سخت و پیچیده و مرموزند و شبیه مردها نیستند؛ همان اسطوره‌هایی که فروید هم به گسترششان دامن زده است. آنچه برایم بی‌نهایت ارزشمند بود این است که نویسنده تأکید ندارد زنان مثل مردان‌اند؛ بلکه دقیقاً تأکید دارد که چون زنان با مردان متفاوت‌اند باید در طراحی‌ها به نیازهای متفاوت، بدن متفاوت و خیلی مؤلفه‌های متفاوت دیگر این دو جنسیت از هم توجه شود و در صورت بی‌توجهی به این تفاوت‌های بنیادین، در واقع نیمی از جمعیت جهان در اقلیتی قرار می‌گیرند که نه‌تنها زندگی را برایشان بی‌نهایت سخت‌تر می‌کند، بلکه ممکن است در نتیجۀ چنین رویکردی آسیب‌های بسیار بیشتری به آن‌ها وارد شود. که شده است. اما شاید با توجه به این مسئله و تلاش برای برطرف کردن این شکاف جنسیتی در داده‌ها بتوان جهان را به‌شکلی قابل‌تحمل‌تر برای زنان درآورد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.