بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت فاطمه احمدوند

                 خط مقدم روایتی از تشکیل یگان موشکی ایران با محوریت زندگی شهید تهرانی مقدم که نفراول یگان موشکی است این کتاب ماجرای تلاش ها ورنج هایی  است که  افرادی ازجمله   شهید تهرانی مقدم سردار حاجی زاده  شهیدباقری وشفیع زاده باقریان وسیوندیان گودرزی وبلالی وافرادی دیگر برای اینکه ایران توانایی ساخت وپرتاب موشک داشته باشد متحمل شده اند 

اغاز داستان کمی گنگ بودواین گنگ بودن به این خاطربود که کمی بعدازماجرایی که انتهای کتاب رخ میدهدرانویسنده درشروع داستان گفته بود واین گنگ بودن تاصحفه ی اول ونصفی ادامه داشت وبه نظرمن طولانی بودنش خوب بود به این خاطر که خواننده را ترغیب میکرد که به خواندن ادامه دهد و تا اخر داستان کنجکاو باشد که بفهمد سلیمان کیست وچرا کار اش به حسن طهرانی مقدم گیرکرده و نمیخواهد پیش او برود نکته ی مثبت دیگرهم این است که وقتی خواننده به انتهای کتاب میرسد وازخیانت لیبیایی ها مطلع میشود یاداول کتاب میافتد واحساس غرور میکند وپاسخ سوالاتش را میابد باوجود اینکه ابتدای داستان گنگ بود اما فضا طوری بود که ما ازهمون موقع با فضای داستان اشنا میشدیم  
مشکلاتی که درسیر داستان وجود داشتند به موقع یعنی نه خیلی زود که هیجان نداشته باشد ونه دیر که خواننده خسته شود حل شده بودند ریتم داستان درطول داستان حفظ شده بود ودلیلش هیجان حاصل از مشکلاتی که پیش میامدند بود حوادث داستان از رابطه ی علت ومعلول پیروی میکردند و علت رخدادن هر حادثه ای درطول داستان بسیارواضح بود همچنین نویسنده زیاده گویی نکرده بود وبیش از حدهم توصیف نکرده بود وبه این خاطر خواننده کسل نمیشد 
نویسنده ویزگی شخصییت ها رادر طول داستان ودرطی دیالوگ ها واتفاقات  متعددبه خواننده معرفی کرده بود ودر اول کتاب شرح نداده بود شخصییت ها به خوبی ازلحاظ اخلاقی توصیف شده بودند وازاین لحاظ قابل درک بودند اما ازلحاظ قیافه خیلی توصیف نشده بودند وهمین موضوع تصورکردن را سخت میکرد اما من به راحتی میتوانستم خودم راجای انها قرار بدهم اعمال واحساسات انها و همچنین روابطشان باهم باور پذیر بود شخصییت هاهمه خوب ومثبت نبودند طوری که باور پذیر نباشند مثل تاخیرکردن بچه های یگان موشکی درسوریه و همراهی نکردن سپاهی ها دربرخی مواقع 
این کتاب در مقایسه با سایر کتب دفاع مقدس دربحبوحه درجنگ بود اما در جبهه یازندان های عراق نبود و روایت تلاش پشت جبهه ی کشوربود وحالت داستان  داشت ومثل حکایت زمستان که اززبان رزمنده ای داستان گفته میشود نبود یااززبان همسرشهید موضوع تازه وجذابی داشت وهمین تفاوت ها باعث میشد من این کتاب رابیش ازسایرکتب دفاع مقدس دوست داشته باشم  
پایان داستان بسیار ضربه زننده و جذاب بود در صحفه ی اخربعدازکلی تلاش وپشتکار موشک پرتاب میشود انقدر تاثیر گذاربود که میتوانست اشک خواننده رادربیاورد کتاب به جا به اتمام رسیده بود نه اینطوری بود که یکدفعه همه چیز روبراه شود و طولانی هم نبود 
نویسنده قصدداشت که تلاش ها یی که افرادی درجهت ساخت یگان موشکی کشیده بودند ورنج هایی که متحمل شده بودند راشرح دهد وموفق هم  عمل کرده بود نویسنده پیام رادرسیر داستان گنجانده بود وپیام رابه خوبی به خواننده انتقال داده بود 
 

        
(0/1000)

نظرات

🔶دعوت نامه🔶

سلام دوست عزیز😉 این پیام از اولین پادکست ادبیات پایداری فارسی زبان ایرانی که به شما دارد فرستاده می‌شود.
ما قراره داستان و زندگی نامه افراد و تاریخچه های ارزشمندی را برای شما روایت کنیم.
منتظر شما هستیم🌷🙏
پایداری قراره از شهدا،زنان مقاومت،خاطرات شیرین و تلخ زندگی افراد و وقایع صحبت کند!!!
با جست و جو اسم پایداری در کست باکس،گوگل پادکست و سایت و نرم افزار ایرانی شنوتو شنونده باشید.