یادداشت پارسا نوروزی

                ای سرو بلند سر نگون افتاده/ از تیشه‌ی ناگهان زبون افتاده/ تا خونت، کی ز تیشه دامان گیرد/ ﴿ آزادی ﴾ ای به خاک و خون افتاده...!
این شعر از زیباترین اشعار (ناغزل! ) این دفتر بود که خواندنش عجیب بر جان و روحم آرامش هدیه کرد. جان و روحی که زنجیر شده در حلقه های سرد اذان های صبح...!
بگذریم...
این برگزیده که نشر روزبهان آن را به چاپ رسانده است، دیگر به سادگی در دسترس نیست. اگر توانستید آنرا تهیه کنید، اگرنه برگزیده اشعار منزوی را نشر مروارید هم به چاپ رسانده است...
ناگفته نماند که تجربه خواندن تک تک شعر های منزوی، بی‌نظیر بود! این ناجی غزل، که پس از مرگ به جایگاه حقیقی‌اش رسید... بخوانیدش، دریابیدش!
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.