یادداشت علی عموکاظمی

                داستانهای طنزی که در قالب خاطرات طنز نویسنده (دیوید سداریس) نوشته شده. احتمالا تا حالا با افرادی که اتفاقات معمولی زندگی را بانمک و خنده دار تعریف میکنند مواجه شده اید. سداریس از این دست آدمهاست! اگر بخواهم یک نمونه نویسنده وطنی با این ویژگی مثال بزنم احمد ملکوتی خواه است. (مثلا کتاب ابوی فدوی نشر قاف) 
خود من هم تلاشهای مذبوحانه ای در این راستا داشته ام! (https://rahrahtanz.ir/football-class/) 
  از سداریس به غیر از این کتاب، "بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم" را خوانده ام و دوست دارم باز هم از او بخوانم

بخشی از کتاب:
یک روز عصر که داشتیم تلویزیون نگاه میکردیم خواهرم تیفانی با یک مداد تیز زد به چشمم. خون  جاری شد و وقتی در راه بیمارستان بودم میدانستم که اگر کور شوم خواهرم تا پایان عمر بَرده ام خواهد بود. حتا یک لحظه هم نخواهم گذاشت که یادش برود چه بلایی سرم آورده. دیگر هیچ کوکتل پارتی یی نخواهد رفت و کنار هیچ استخری کباب نخواهد خورد و هرگز قهقهه نخواهد زد، دیگر نمیگذاشتم آب خوش از گلویش پایین برود. چنان برای انتقام برنامه ریزی کرده بودم که وقتی دکتر گفت مشکل جدی نیست حالم گرفته شد.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.