یادداشت نیما اکبرخانی

                داستان محسن با روایتگری آقای صدقی برای من حداقل دوست داشتنی ست.
نمی دانم نزدیکی نسل و به یاد داشتن دهه 70 باعث اش می شود یا کلا برای همه بامزه است. خیلی دوست دارم کسی کم سن و سال تر از من بخواند و نظرش را بگوید . دوست دارم بدانم برای آن ها هم طنز اش طنز است یا به بدبختی ها و خنده های ما با بهت و حیرت فقط خیره می شوند؟
امیدوارم این شخصیت ها را آقای صدقی ول نکند و حالا حالا ها با آن ها ادامه دهد ، امیدوارم هیچ قصدی برای هم آوردن سریع سر و ته داستان محسن نداشته باشد و خیلی طول بکشد . شخصیت ها ، محیط و شرایطی که نویسنده تا   الآن ساخته و پرداخته ، امروز به ثمر نشسته اند و فکر می کنم راحت بشود ده تا کتابی از این به بعد ازشان در آورد.
اما خود کتاب ، همان محسن مجموعه ی آبنبات هاست که اینبار ماجرایی در دوران ممنوعیت و جرم بودن ویدیو در اوایل دهه هفتاد دارد. دورانی که شاید که نه، قطعا از نظر متولدین هشتاد به بعد احتمالا ابلهانه و باورنکردنی ست ولی خوب چه می شود کرد این هم واقعیتی ست و بخشی از تاریخ با مزه ی ما. 
در دوران کمیته و جرم بودن دستگاه پخش فیلم وی اچ  اس ، محسن و دایی اکبر و قدرت پلنگ و آقای اشرفی یک فیلم خیلی مورد دار هم گیرشان می آید و باقی اش را خودتان بخوانید و کلی بخندید.
پی نوشت : من فیلم غریزه ی اصلی را دیده ام، اینی که در کتاب راجع بهش نوشته بود بیشتر می خورد پورن باشد تا غریزه اصلی .غریزه ی اصلی در زمان خودش فیلم بسیار مستهجنی محسوب می شد اما اینطوری ها هم نبود. دست آخر من نفهمیدم آن فیلم چه بود ؟
:))))))
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.