بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت مجید اسطیری

                بسیار عالی است
من کتاب صوتی اش را گوش کرده ام. با این که میشد بهتر و حرفه ای تر باشد ولی شنیدنی است.


"چون حسن بن علی از دنیا رحلت کرد شیعیان در عراق به جنبش آمدند و به حسین نامه نوشتند در خلع معاویه و بیعت با او. اما او امتناع کرد که: "میان ما و معاویه پیمان و عقدی است که شکستن آن روا "نباشد تا مدت آن سر آید و چون معاویه بمیرد در این کار باید نگریست"

"روز جمعه بود و عبید الله در جامع خطبه میخواند. هانی در مسجد بنشست و گیسوان از دو سو تافته و آویخته داشت. چون عبیدالله نماز بگذارد هانی را بخواند و هانی از پی او برفت تا به دارالاماره وارد شد و سلام کرد. ابن زیاد گفت «خیانت کار به پای خود آمد.» چون نزدیک ابن زیاد شد شریح نزد او نشسته بود. روی به جانب او کرد و گفت «می‌خواهم او را عطایی ببخشم و او می‌خواهد مرا بکشد.»"

"چون خبر مرگ معاویه به ولید رسید سخت پریشان شد. و بر او گران آمد. نامه به مروان حکم فرستاد و او را بخواند و مروان پیش از ولید عامل مدینه بود. هنگامی‌که ولید به مدینه آمد مروان با کراهت نزد او میامد چون ولید این تعلل از او بدید در مجلس علنا او را دشنام داد. این خبر به مروان رسید به یکباره از او ببرید. تا خبر مرگ معاویه برسید. و ولید آن نامه مرگ معاویه را براو قرائت کرد مروان گفت انا لله و انا الیه راجعون !"

 "امام نوشته ای بیرون آورد و برای مردم بخواند: بسم الله الرحمن الرحیم. اما بعد. ما را خبری رسید جانسوز و دلخراش که مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و قیس بن مسهر کشته شدند و شیعیان ما را بی یاور گذاشتند. پس هر کس از شما خواهد بازگردد بر او حرجی نیست. پس مردم پراکنده شدند و از راست و چپ راه بیابان گرفتند."

"اگر مثل یک داستان به مقتل اباعبدالله نگاه کنیم هرچه کاروان ایشان به کوفه نزدیک میشود تعلیق اثر بیشتر می‌شود. تاریخ آب پاکی را همان ابتدای خروج حضرت روی دستمان ریخته: اباعبدالله میفرمایند خداوند دوست دارد مرا کشته ببیند و زنان و فرزندان من را اسیر. اما هرچه به کوفه نزدیکتر می‌شوند ما گمان میکنیم احتمال رخداد دیگری وجود دارد. ولی دریغ!"

"اهل بیت را سه روز بر دروازه شام بداشتند تا شهر را آیین بستند. هرچه تمام تر و به هر زیور و آیینه که بود. چنان که هیچ چشم مانند آن ندیده بود. سر ها را که پیش تر به شهر برده بودند بیرون فرستادند تا با اهل بیت وارد کنند. از مردم شام ۵۰۰ هزار مرد و زن دف زنان بیرون آمدند و امیران با دف و سنج و شیپور. و جوانان می رقصیدند و دف و سنج می‌زدند و تنبور می نواختند

یا حسین."

"یکی از بزرگان تابعین چون سر حسین را در شام دید یک ماه خود را پنهان کرد. پس از یک ماه چون او را یافتند از سبب غیبتش پرسیدند گفت نمیبینید چه بلایی بر ما 
امد؟ و این شعر انشا کرد

ای پسر دختر محمد
سر تو را خون آلوده آوردند و گویی با کشتن تو آشکارا و به عمد پیغمبررا کشتند
تو را تشنه کشتند و پاس قرآن و تاویل آن را نداشتند
برای تو بانگ به الله اکبر بلند کردند با آن که به کشتن تو الله اکبر و لااله الاالله را کشتند"
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.