یادداشت فاطمه سلیمانی ازندریانی

به چند خیاط ماهر نیازمندیم: خاطرات بانوان خیاط یزدی از خیاط  خانه ها در ایام کرونا
        حدود دو سال از شروع  پاندومی کرونا گذشته. دیگر حالا به آن عادت کرده¬ایم و تا حدودی راه¬های مقابله با آن را یاد گرفته¬ایم. کمی هم ترسمان ریخته. اما روزهای اول هم ترس و وحشت عده¬ای را فلج کرده بود و هم کمبود امکانات همه را ترسانده بود. نبود ماسک و مواد ضدعفونی¬کننده بزرگ¬ترین بحران روزهای اول بود. روزهایی که بحران اقتصادی هنوز خودش را نشان نداده بود. قطعاً دولت هم به آن سرعت قادر به تأمین ماسک به مقدار نیاز نبود. دوباره حضور نیروهای جهادی و مردمی چاره¬ئ کار بود. زنان و مردانی که به صورت خود¬جوش با مراکز اصلی مرتبط شدند و به تولید ماسک پرداختند. کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم» روایت همین آدم¬هاست. اما نه در همه¬ئ ایران چون پیدا کردن و گرفتن روایت همه¬ئ این آدم¬ها شاید سال¬ها طول بکشد. این کتاب خاطرات بانوان یزدی از ایام کروناست. ده روایت شیرین و خواندنی از زنانی که هر کدام در محله¬ای گوشه¬ای از کار را دست گرفته¬اند. زنانی که هرکدام به تنهایی به اندازه یک کتاب حرف دارند. و نه فقط درباره این ایام بلکه درباره تاریخچه¬ئ زندگی¬شان. زنی که مادر چند شهید و جانباز بوده یا زنی که خودش و همسرش درگیر بیماری هستند یا زنی که مسیر زندگی¬اش با یک معجزه عوض شده. 
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.