یادداشت رضا یحیی پور

                ملاقات با دوست صمیمی شاه و معاون ساواک* در زندان!

زندان انقلابیون، و بعد از سقوط شاه
بهترین توصیفی‌ست که از این کتاب می‌تونم ارائه بدم. 

نه از پشت شیشه و ایفون ملاقاتی‌. مثلا تو کافه (!) زندان دور یه میز لهستانی البته با قهوه و سیگار
خاطراتش رو میگه... بچه‌ی یه خانواده فقیر که تصادفا از ابتدای تحصیلش همراه با محمدرضا بوده. و تبدیل میشه به یار غار پهلوی دوم.

تاریخ خوندن خودش یه مهارت میخواد و شما با خوندش نمی‌تونی بگی تاریخ پهلوی دوم رو فهمیدم. اما نگرش این آدم و نگرشی که از اطرافیان به شما میده کمک‌کننده ست.

مثلا یه چیز جالب برای من این بود که تعاملشون با زنان اطرافشون چه جور بوده.

چیزهایی تو بریده‌ها و گزارش پیشرفت‌های بهخوان نوشتم که پیشنهاد میکنم یه نگاه بهش بندازید.

*پ.ن ایشون در بازه‌ای معاون ساواک و بقول خودش ساختار داده به ساواک جدید؛ بعد از خرابکاری‌های بختیار (تیمور شون)

        
(0/1000)

نظرات

درود و سپاس؛
نکاتی که در بخش گزارش پیشرفت ها نوشته بودید، رو دیدم. جالب بود. مانا و نویسا باشید. 🌺🙏
1
خیلی متشکر اقای بیگی💐