یادداشت محتشم
1402/6/3
«در ستایش ریسک پذیری!» بعد از خواندنش فهمیدم که هیچ اشتباه نیست اگر این کتاب «شاهکار» نام گرفته باشد. به طرز عجیبی دوست دارش شدم و واقعا عاجزم ازتوصیف دقیق اینکه چرا! چون هرگز به این شکل از این سبک آثار لذت نبرده بودم. شاید اوایل کتاب، داستان خیلی جذاب به نظر نرسد و خواننده فقط با یک مکان که هتل اقامت شخصیت ها بود مواجه باشد، عموما با فضای سرد بین الکسی و پولینا و توصیف هایی از بدهکاری کلان ژنرال به دوگریو طرف باشد؛ اما ادامه دادن و صبوری کردن، ما را با یک شگفتی واقعی مواجه می کند. در ابتدای کار با قمار تفریحی الکسی مواجه هستیم که نتیجه ی خاصی در بر ندارد جز برد و باخت های طبیعی و کم ضرر، بعد مادر بزرگ را می بینیم که دید ما را به قمار و چرخ بخت به کلی منفی می کند، دقیقا هنگامی که شیفته ی مبالغ هنگفتی بودیم که او برده بود و حتی شاید ما هم وسوسه می کرد! و حتی در ادامه، خود الکسی دقیقا مصداق«باد آورده را باد می برد» شد و باز هم ممکن بود مارا به قمار بدبین کند. چون بعد از تمام عاشقی ها، ادعا ها و شخصیت متشخصی که از او ساخته بودیم، حالا دیگر مواجهیم با انسانی پوچ و مرده! اما در پایان، باز همه چیز عوض می شود و همه چیز به گونه ای چیده می شود که ما هم ممکن است الکسی را بابت قمار کردن آن یک گولدن در مملکت غریب و ریسک پذیری اش تشویق کنیم و باز با تمام اتفاقات قبلی، مثل یک قمارباز واقعی، هیچ چیز جز طمع پول بیشتر و برد برایمان نماند؛ و شاید الان بتوانم کمی بهتر توصیف کنم که چرا شیفته ی این کتاب شدم، شاید به خاطر اینکه ناخودآگاه به جایی رسیدم که گویی من نیز یک قماربازم! و این اتفاق بزرگی در خلق کردن برای نویسنده است.
(0/1000)
.ebrahim
1402/6/5
0