یادداشت مجتبی بنی‌اسدی

هتل نیوسایت: زندگی نامه داستانی شهید دکتر محمدعلی رهنمون
        یک زندگی‌نامه‌ی معمولی

خطبه اول: زندگی‌نامه و کتاب‌های داستانی شهدا کم‌ نخوانده‌ام. این کتاب زندگی‌نامه‌ داستانی را از کتابخانه برداشتم چون دید جدیدی داشت: «پشت جبهه، بیمارستان‌های صحرایی.» این سوژه حداقل برای من تازه بود. نخوانده بودم از این زاویه‌. ولی داستان ساده و معمولی بود. زاویه دید دانای کل مناسب نبود. یک دانش‌آموز که نمره‌اول است و پدر و مادرش هم فوت کرده، پزشکی قبول می‌شود. و بعد کم‌وبیش مبارزات انقلابی هم دارد. بعد جنگ می‌شود، می‌رود به خدمت بیمارستان‌های صحرایی ایام جنگ‌. 
داستان پراکنده‌ است؛ بریده بریده. اگر راوی اول شخص بود خواننده بیشتر ارتباط می‌گرفت. خدماتی که در راه‌اندازی بیمارستان‌های صحرایی داشته سطحی عبور کرده. و سرآخر شهادت... خدا رحمتش کند.
خطبه دوم: رفیقی دارم مهدی اسمش است. پدرش جانباز ۷۰ درصد است. چند بار گفته بیا زندگی‌نامه داستانی بابا رو بنویسیم. اما هر بار لابه‌لای کارهای روزانه فراموش شده. جدا از جانباز ۷۰ درصد، ما توی شهر کلی شهید داریم که زندگی معمولی نداشتند. سوژه‌های نابی دارند. یک مهدیِ سِمج‌تر اگر رفیقم بود، تا حالا چهارپنج‌تا از این کتاب‌ها آماده کرده بودیم. شاید روزی‌مان نشده! شاید...
      
3

4

(0/1000)

نظرات

تا الان چراغ سبز درست و درمونی نشون نداده بودی. وعدهٔ ما سال جدید، شنبه!
1

1

👏👏👏👏❤️❤️❤️ 

0