یادداشت فائزه احمدی
1401/11/4
«کهکشانِ نیستی» را جرعه جرعه نوشیدم؛ شیرین بود و پر از عطر بهار نارنج. برای چون منی که عرفان قلهایست در دوردستش و توان سفر به آن را ندارد، سفرنامهای بود که فرصت تماشای لالههای سرخ در دامنه کوههای عاشقی را فراهم کرد. در «کهکشانِ نیستی» کهکشانی از احساسات را تجربه کردم؛ عشق، غربت، بیقراری، ترس و در نهایت شادی... مرگ را دریچهای سبز به ابدیت دیدم که زندگی برایش مسیریست پر از ایستگاههای شگفت. برایش بسیار میتوانم بگویم اما کلمههای مناسبی برای نوشتن ندارم؛ تنها میگویم: کهکشانِ نیستی را جرعه جرعه بخوانید. 🌱🌙
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.