یادداشت بهار ه.ف

سفرنامه ها و عکس ها: مارک دو پلو
        منصور ضابطیان از جمله افراد جالب و فرهنگیِ تقریبا نامداریه که اکثر ما متولدین دهه ۶۰ و ۷۰ با فعالیت های فرهنگیش کم و بیش آشناییم. بچه های نسل ما خیلی از شبهاشون رو با برنامه های تلویزیونی و رادیویی ضابطیان سپری کردن. ماها خاطرات خوب و آرومی از فعالیتهای فرهنگی ایشون داریم. از چاپ نوشته هاش تو مجله ی چلچراغ دوران اصلاحات گرفته تا برنامه های رادیو هفت و رادیو شب و صد برگ، وقت خواب و ... . شخصا محتوای کلی این برنامه هارو مثل شعر خونی، دکلمه ، روخونی بخش هایی از کتابها، پخش موسیقی های اروم و قدیمی رو دوست داشتم و گاهی که فکر می کنم می بینم حتی سبک نوشتاری اقای ضابطیان چندان بی تاثیر در سبک نگارشی خود من هم نبوده.  فعالیتهای این شخصیت در ذهن و نوع نگاه من به جهان هم تاثیر گذار بود و با وجود تغییرات فکری که در طول سالها داشتم این تاثیر همچنان با من و شاید هم با نسل های من خواهد موند. 

با گذر زمان وقتی  بیشتر با کارهای ادبی  ایشون آشنا  و در فعالیت های تلویزیونی و رادیویی شون دقیقتر شدم، متوجه یک نوع دیدگاهی شدم که کمی آزاردهنده بود تا جایی که امروز که این مطلب  رو می نویسم، شدم منتقد آثارش به خصوص سفرنامه هاش؛ چه از منظر عکاسی، چه از منظر اطلاعات تاریخی و باستانی و چه موضع سیاسی.
قبلا اگر که هنرمندها در برنامه هاش شرکت داشتند می تونستم پای صحبت هاشون بشینم اما الان با توجه به زوال و نابودی مفهوم "هنر و هنرمند" در این سالهای بحران سیاسی و اجتمای و جایگزینیِ واژه هایی مثل "سلبریتی" در شبکه های اجتماعی و سو استفاده از اعتماد مردم  توسط این جامعه ی رو به زوال_یعنی جامعه به اصطلاح هنرمند_ هیچ جای صبوری و مدارا با هیچیک از این  به اصلاح هنرمندان نمی بینم. 

اما از طرف دیگه، حضور مهرداد مهدی، اکاردئون نواز بسیار با استعداد که چند سال پیش ممنوع الکار شد در برنامه ی یوتیوبی رادیو هفت یادم انداخت این برنامه ها این دلگرمی رو به من می داد که هنوز میشه  دلخوش کرد که آدمهای نابی که دیده نمی شند و کمرنگ هستند، باز به روی صحنه بیان.... اما این امید آیا برای نسل ما یک فریب و یک امید واهی نبود؟... 

درباره آثار ادبی ضابطیان موضوعی که زمخت دیده شده و شاید  مخاطبان  دیگه هم متوجه اون شده باشند، احساسات شدید او را رابطه با ایران، یا احساسات شدید وطنیه. چنین احساسات افراطی_ که ناشی از سالها نابسامانی اوضاع سیاسی و اجتماعی و اقتصادیه و تلاش هر روزه ی مسئولین برای تسریع پروسه ی  تخریب پتانسیل ها و ارزش های این سرزمینه_ قابل درکه و جای سرزنش نداره. این نویسنده، نماینده ی خیل مردمی با چنین احساساتی شدیده. باید دونست که تاریخ با این احساس، تحریف می شه و آینده با فرمون چنین نگاهی به بیراهه خواهد رفت. نگاه تحلیل تاریخی هم، همسو با این حرف منه. 

حس شدید ناسیونالیستی رو نمی شه در  جامعه نادیده گرفت، چرا که به سطح وسیعی رسیده  و جزو واقعیت روزگار ماست و ضابطیان نماینده و بازتاب  این تفکر اجتماعه که رو به کدوم سمت و سو داره حرکت می کنه.  
ما به دلیل تجربیات و درد مشترکی که همگی در ایران داشتیم، گاهی با ضابطیان همراهیم اما نباید فراموش کرد که میشه ازین چارچوب خارج شد و از بیرون به احساساتمون نگاه کنیم، راه درست قضاوت بیرون اومدن از خودمون و از بیرون به خودمون نگاه کردنه... 
جدا از این، محبوبیت برنامه ها و آثار ضابطیان نشون میده تلاشش در راستای ارتقا سطح فرهنگی و هنری نسل های ۶۰ و ۷۰  موثر و انکار ناپذیر بوده و جزئی از نوستالژی بچه های این نسل شده. من به مجموع کتابای ضابطیان سه ستاره از پنج میدم. شاید همین نوستالژی رو نمره دهی من سایه انداخته باشه اما شاید آثار ضابطیان به مرور زمان نمره ی کمتری از آن خودش بکنه...     


      
23

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.