یادداشت عطیه عیار

                اگه بگم دوست نداشتم اشکال نداره؟
البته که همراه فروغ خانم خیلی غصه خوردم و از نظر عاطفی واقعا تحت فشار بودم اما کتاب خیلی ناقص بود.
خیلی چیزا می‌شد مطرح بشه تا کتاب از ورطه کلیشه و تکرار خارج بشه.
مثلا یه دختر سیزده ساله سرخوش و فارغ از غوغای جهان که یهو میره خونه شوهر ۳۳ ساله چی میشه که بعد یکی دو ماه مثل آدم بزرگا میگه حاجی شما پول حلال بیار من بچه‌های خوب بزرگ می‌کنم.
یا خانم استاد اخلاقش چه چیزهایی بهش یاد میده که تو ۳۵ سالگی مثل یه زن سرد و گرم چشیده رفتار می‌کرده؟
چرا از ماموریت‌ها و کارهای شوهرش زمان جنگ و تو جبهه لبنان و سوریه علیه اسراییل هیچی نمیگن؟ هنوز سری بوده؟
چه‌ چیزهایی باعث شده بوده این خانواده انقدر اعتقاد مذهبی و سیاسی داشته باشن؟ پیشینه مرحوم خالقی‌پور چی بوده که انقدر معتقد بوده؟

این ابهامات برای من بزرگ‌شده تو یه محیط مذهبی و انقلابی هم قابل درک نبود چه برسه به کسی که هیچ شناختی از این جو نداره. خوب بود یه طوری زمانه رو بیشتر دخیل می‌کردن تو توضیح وضعیت.
دوربین نوشته از چهاردیواری خونه بیرون نمیره جز یکی دوجا که فروغ خانم‌ منهی  میره بیرون. دیگه خیلی به ایشون چسبیده بوده.

        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.