یادداشت لیلا مهدوی

 زلزله ده ریشتری
        سبحان المعبود!
روایت علمی تخیلی در دکان هیچ عطاری پیدا نمی‌شود.
فرض کنید یک نفر دوربین و ضبط صوتش را برداشته و رفته است به آینده ای دور و در مورد موضوعی تحقیق کرده و‌ روایتش را نوشته است.
تصورش را بکنیدکه حتی نویسنده در روایتش حضور دارد
اصل را بر واقع گرایی گذاشته و رئالیستی طور می نویسد.یعنی این که راوی را به نفع خودش حذف نمی کند.
با راوی ها و سوژههای مختلف به فصل مشترک رسیده ، حس راوی را گرفته و به ذهن مخاطب انتقال می دهد. اصل هنر  و کارکرد زبان در ادبیات همین است بی آنکه بخواهی احساسی یا هیجانی بنویسی کلمات را طوری بچینی که حس مخاطب را درگیر کند.  
روایت دقیقا از آن دست روایت هایی است که می گویند نویسنده در معرکه حضور دارد و انگار تجربه زیسته پیدا کرده! یعنی نویسنده دو کار مهم را همزمان دارد انجام میدهد، هم رمان می نویسد و هم در اسلوب دقیق روایت نویسی،روایت می نویسد.
حالا تا اینجای قضیه را داشته باشید تا بگویم کجای کاریم.
نویسنده از واقعه‌ای روایت می نویسد که قرار است بعدا اتفاق بیوفتد. چراییاش را ادبیات ژانر می تواند پاسخ دهد. زیرا محدودیتی در گمانه زنی ندارد. با این حال از آینده، با ابزار حال نوشتن، نگاه تازهای است.
بی شک « زلزله ده ریشتری» آقای اکبرخانی روایتی‌ست که تصویر دارد.
او در رمانش جزئیات را نمی گوید بلکه جزئیات را می سازد و تا ذهن مخاطب تصویر شود. از آنجایی که تصویر در روایتها گوهر نایابی‌ست، نویسنده در روایت ندیده و در ساختن تصویراز آن دست به کار بزرگی زده است.
« با انبوهی از اجساد روی زمینی که به نام امام شهیدشان بود، نوشته بودند« یا منصور امت»
نویسنده در نوشتن از المانهای آشنا با ذهن مخاطب و شخصیت های حقیقی استفاده میکند و بر اساس آن ها اما در تخیل خود قصه را پیش میبرد.
فرم رمان در نوع خود جالب و بدیع است. حداقل می‌توان ادعا کرد که نمونه فارسی‌اش در قفسه ادبیات ایران خالی‌ست. روایت علمی تخیلی داستان ما، یک روایت سالم، زنده و پویا در نتیجه پژوهشهای میدانی است. اما میدانی که هنوز ظهور نکرده و در ژانر علمی تخیلی و زیر ژانر سفر به آینده ساخته و پرداخته شده است.
از سوی دیگر داستان نظرگاه سیاسی روشنی دارد. یعنی به خوبی، ظرفیت های تغییر و تحول را می‌شناسد، رسوخ ها را می بیند و بعد از زاویه نگاه‌های مختلف آن را در تحلیل می‌کند. این تحلیل اگر چه بر اساس یک لحن و یک زاویه نگاه یک طرفه با چاشنی زیاد است اما همین تغییرات در زوایای دید را می توان برگ برنده آقای نویسنده در بیان یک داستان استوار بر ارکان رئالیسم انتقادی دانست.
نویسنده تمام مولفه های داخلی و خارجی را در داستان مورد تحلیل قرار می دهد. از شرایط و کمبودهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و معیشتی داخلی گرفته تا فشارهای وارد از سوی کشورهای دیگر را می شناسد و تحلیلش را در خدمت ادبیات می‌گیرد تا داستان علاوه بر ساختار دراماتیک، فرامتن ارزش‌مند و قابل ملاحظه داشته باشد با این همه فرم داستان ادعا نمی‌کند که پیام‌رسان است.
یکی دیگر از ویژگی های خاص رمان «زلزله ده ریشتری» این است که هم راستا با تغییر راویها pov نویسنده با یک آهنگ یکنواخت به تدریج وسیعتر میشود. یعنی از مشاهده نقطه شروع و به مشاهده کره زمین میرسد و گمانه جنگ جهانی کبیر را مطرح مینماید. از آنجایی که ضرباهنگ قصه حفظ میشود، انسجام خوبی در داستان برقرار است. به همین دلیل اثر را خوشخوان می کند. از سمت دیگر زبان روایی قصه هم تفاخر نمی‌کند،
با این‌که در هر فصل و با تغییر هر راوی، لحن و نوع گفتار بر اساس سوژه تغییر می‌کند اما در کل داستان یک دست و منسجم است. ساده حرف می‌زند.
می توانم بگویم نوع بیان آقای اکبرخانی در این داستان شبیه احمد محمود است یعنی معیار انتخاب زبان توده و عامه مردم و به اصطلاح کف جامعه‌است. و باز هم شبیه ادبیات احمد محمود، از گفتن واقعیت بدون پرده‌پوشی، ابایی ندارد.
آقای اکبرخانی در رمانش ارجاعات هوشمندانه و کدهای غافلگیر کننده و خاصی دارد که رمزگشایی کردنشان رمان را لو میدهد و جذابیت مواجه مخاطب با این اثر  ارزشمند کم می کنم اما نمی توانم از گفتن این نکته خاص صرفنظر کنم و از حلاوتش چشم بپوشم که مرکزیت زمین در رمان زلزله هشت ریشتری ، به نام نامی امام حسین است.
      
3

8

(0/1000)

نظرات

هنوز نخوندمش. انقدر جذاب و روشن درباره‌ش نوشتید که مثل یک رویای شیرین می‌خوام توش فرو برم. لو ندادید ولی چیزایی که گفتید نوید یه رمان به شدت خواستنی رو میده. طوری که قلبم برای زودتر خوندنش به تپش افتاد🙃

0