یادداشت نرگس عمویی
1401/5/20
دوستش داشتم. با اینکه یه کم قاتیپاتی و پراکنده بود. ولی با جلو رفتنش و عادت کردن بهش، قاتی پاتی بودنش هم برامجالب شد. اگه بخوایم بگیم چی بود، یکسری خاطره و اتفاقها از زاویهی دید یک عکاس بود. ولی نه، فقط محدود به عکاسی نبود. در قالب عکاسی، به خیلی چیزهای اشاره شده بود. زندگی و خاطرات و آدمها و رویاها. تو خود خلاصهش میگه "مجموعهای از بدیهیات". آره، راست میگه. ولی شاید بیان بدیهیات به شکل غیربدیهی. در طول خوندنش لذت بردم و تا جایی که میتونستم برای نوشتن و نگه داشتن تیکههایی از کتاب برای خودم وقت گذاشتم. یه جاش بود که میگفت:" به هرحال ممکن نیست که بخشی از زندگیمان را به هر دلیلی دور بریزیم و از جایی که دوست داریم آن را شروع کنیم." که خب خیلی آره. با اینکه بدیهیه، ولی خب شنیدنش عجیبه. یا در تعریف و توصیف عکس میگه:" عکس یکدفعه به ما هجوم میآورد. موسیقیایست که یکباره شنیده میشود."
(0/1000)
فاطمه رفعت
1401/9/16
0