یادداشت سارا رحیمی
1403/3/4
4.1
19
ما اغلب هیچ راهی برای شجاعتر شدن نداریم، جز اینکه ترسمان را زندگی کنیم. [یازده از صد] با حانیه حرف میزدیم. دربارهی همهچیز. حرف کتابی را پیش کشیدم که دیشبش تمام کرده بودم؛ گورهای بیسنگ. موضوعش را که فهمید، پرسید چرا باید یک کتاب دربارهی نازایی را اینهمه دوست داشته باشم. خودم هم خوب نمیدانستم چرا و همهی این هفته همین سوال توی ذهنم میچرخید. اینکه چه چیز این کتاب اینطور جذبم کرده و گمانم ماحصل همهٔ این یک هفته میشود یک کلمهی ناقابل: شجاعت! گورهای بیسنگ داستان شجاعت نویسنده است که هر بار -به قول مولاعلی - خودش را در ترس افکنده، بیشتر ترسیده، ناامید شده و باز دست روی زانو گرفته و بلند شده. این تقلای بیامان، این روایت عریان و صریح، من را اسیر خودش کرد. به نظرم هر کسی، جدای از جنسیتش میتواند این جستارها را بخواند و خودش را یک گوشهی آن پیدا کند. چراکه در وجود همهمان نقصهایی پیدا میشود که بهخاطرشان در عذابیم و حتی نمیتوانیم به کلمه در بیاوریمشان. گورهای بیسنگ مواجههای بینهایت همدلانه با این جنگهاست. مواجههای عمیق، دقیق و جسورانه. 📖: گورهای بیسنگ، بنفشه رحمانی، نشر چشمه ١٣٠ صفحه امتیاز: ۴.۵ از ۵
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.