یادداشت بهارفلاح
1403/3/3
نمایش نامه ای در رابطه با گناه واحساس گناهکار بودن. ناکجاآبادی(پادارمان شهر) را به تصویر میکشد که در آن همه مردم ناگزیرند مثل هم باشندو اگر مرتکب گناهی نشدهاند، گناهی برای خود بسازند؛ زیرا باید احساس گناه داشته باشند و نداشتن این احساس، خود یک جرم محسوب میشود.احساس گناهکار بودن دراین شهر مقدس شمرده میشود.چند پرده اول احساس میکردم که کتاب ۱۹۸۴رو دارم میخونم ولی نسخه ای میخونم برای محدوده خاورمیانه بختیار علی تو این نمایشنامه میگه چطور میشه باسؤ استفاده از مفهوم احساس گناه اونرو تبدیل به یه اهرم فشار برای تحت کنترل نگه داشتن جامعه کرد. توی جامعهای که به تصویر میکشه، گناهکار بودن عیب نیست، بلکه بیگناهی و تلاش برای خوب بودنه که عیب محسوب میشه. کتاب با زندانی کردن مصطفی رهبر شروع میشه مصطفی که نمی دونه جرمش چیه؟!!! خیلی نمایشنامه ی خوبیه. یه کمدی سیاه و تلخ از شرایط اجتماعی ، فکری و سیاسی خاورمیانه.فکر میکنم تنها نمایشنامه بختیار علی باشه.نمایش نامه جذاب وپرکشش ولی هولناک احساس گناه خوراکِ غالبِ حکومتهای خودکامه است. این موضوع این نمایشنامه است و از این بابت جذاب وخواندنیست. اولین کتابی بود که از بختیار علی خوندم به پیشنهاد استادمون.وقتی استاد خیلی از بختیار علی تعریف وتمجید کرد اولش با عینک بدبینی به قضیه نگاه کردم که چون مثل خودشون کردزبان هستن متعصبانه تعریف میکنند ازشون. ولی وقتی سرچ کردم دیدم که بختیار علی از نویسندگان کردزبان اسم ورسم دار هستن.ولی برای من گمنام بودن.تو بهخوانم هرچی گشتم هیچ یادداشتی روی کتاب به سوی دوزخ ای بی گناهان پیدا نکردم.این نسخه که دربهخوانه نخوندم نسخه ای که من گرفتم ترجمه مریوان حلبچه ای هست که ترجمه خوبی بود انصافا.۳تا کتاب دیکه هم از ایشون تهیه کردم ودرلیست مطالعه آیندم قرار دادم. من هیچ ندانم آنکه مرا سرشت از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت جمله جذاب کتاب : هرکس در زندگی اش میتواند چندین بار بمیرد
(0/1000)
1403/3/3
1