بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت K.A

K.A

1401/02/29

                آمیختن طعم و لحن تجربه های شخصی افراد نسبت به مجلس های روضه و این خرده روایت ها، روایت فراگیری افریده که هویتی مستقل از اجزای خودش دارد. کنار هم چیدن این صداهای فردی، به گزارش یک پدیده بدل شده و در غالب یک کتاب در آمده. این کتاب یک روایت است، روایت یک کآشوب....
همانطور که گفته شد کتاب کآشوب شامل بیست و سه روایت از نویسنده‌های مختلف با دیدگاه‌های متفاوت است که درباره‌ی نسبت خودشان و محرم نوشته‌اند. روایت‌ها به زبانی روشن و ساده نوشته شده‌اند و هرکدام طعم و لحن اقلیم یا فکری را دارند که نویسنده در آن رشد یافته است. دغدغه‌های متفاوت هر کدام از نویسندگان، روایتشان را منحصربه‌فرد کرده و یکنواختی را از کتاب گرفته است.
اول از همه بگویم که همچین موضوعی برایم جالب بود. همیشه این را دوست داشتم که بدانم الان، در این لحظه یا در آن لحظه ای که آن اتفاق افتاد فلان آدم از فلان قشر جامعه چه فکری می کرده و این کتاب دقیقا همین بود. بیست و سه روایت از روضه ها در  محرم....
نکته دیگری دلم میخواهد بگویم این بود که همیشه برای من اسم گذاری فصلو خصوصا کتاب خیلی اهمیت دارد. اسم گذاری کتاب را دوست داشتم اما بعضی از فصل ها بود که علت نام گذاریشان را متوجه نمی شدم. یا مثلا میتوانم بگویم جملات عربی داشت که من به عنوان خواننده ای نوجوان یا اصلا خواننده ای که زبان عربیش قوی نیست دوست داشتم معنایش را بفهمم. حالا چه از طریق پاورقی یا اشاره ای ریز در ادامه متن یا .... 
در ادامه همین مبحث دلم میخواست در کتاب روایتی از زبان نوجوان ها هم بود. یعنی اینکه همه این روایات که چه بسا بعضی هایشان ادبی هم بودند به مرور زمان خسته کننده میشدند، و من دلم میخواست و میخواهد کتابی باشد که حالا بعد تمام مردم، از زبان تمام نوجوان های قشر های مختلف جامعه را باشد.
از آنجایی که کتاب داستانی نبود و روایت بود نمیتوانم در مورد دیالوگ ها، زاویه دید یا پیرنگ صحبت میکنم. فقط میتوانم بگویم که روایت های چه بسا کوچک و کم کتاب روند خوبی داشتند. یعنی وقتی گوینده از زبان اول شخص تمام ماجراها را میگفت و اینکه در اغلب موقعیت های روایات ما با فضای آن ها آشنا بودیم کمک می کرد کتاب اذیت کننده نباشد.
در نهایت اینکه کتاب کآشوب را پیشنهاد میکنم. حداقل اگر برایتان خسته کننده  یا اشتیاق آور نبود چند تا از روایت هایش را بخوانید. مطمئن باشید دیدن ماجرا از زوایه دیگری دلنشین است. در آخر هم دلم میخواهد این متن را با بریده ای از کتاب به پایان برسانم:« اگر خواستی بر چیزی در این عالم گریه کنی، اگر خواستی بر ظلمی که به تو شده گریه کنی، اگر خواستی بر نداری گریه کنی، اگر دلت تنگ شده بود، بر حسین گریه کن...» و لازم است بگویم اگر غم دیگری دارید گریه کردن برای حسین(ع) دوا و درمانتان است و خیلی اوقات به علاوه برطرف شدن غمتان، ثوابی هم به دلیل گریه برای اباعبدالله(ع) نوشته می شود. باشد که جزو یارانشان باشیم....
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.