یادداشت امیرمهدی

سیر عشق
        چیه این عشق؟!
 افلاطون فکر میکرد یه اتحاد دوبارست! یا همون نیمه گمشده معروف ، دو نیمه ای که باهم به قدری قدرتمند بودن که خدایان از ترسشون به دو تا جنس تقسیمشون کرده و از هم جداشون کردن و این دو تا نیمه تمام عمرشون دنبال اون یکین تا بالاخره معجزه اتفاق بیفته!!
شوپنهاور نظر دیگه ای داشت!! و فکر میکرد عشق فقط یه دامه! یه دامی که طبیعت فقط و صرفا واسه تولید مثل گسترده و چیزی جز تباهی هردوتاشون به دنبال نداره. 
واقیتش نه اونقدر خوشبینم که به افسانه نیمه گمشده معتقد باشم و یافتن اون نیمه رو به معنی خوشبختی بی بر و بگشت تفسیر کنم و نه هنوز اونقدر بدبینم که صرفا یه غریزه تکاملی بدونمش که بعد تامین شدنش اون شور و شوقه هم از بین میره و تمام..... به نظرم عشق یه انتخابه! یا همونطور که مانیکا میگفت ، عشق این دنیایی ، دو نفریه که همو دیدن و انتخاب کردن ، عاشق شدن و بسیارر سخت تلاش کردن تا رابطشونو باهم بسازن!!

این کتاب یه داستانه!! داستانی ز شروع آتشین عشق  ؛ اما برخلاف اکثر داستانای پریان هالیوودیمون ، داستانو یکوچولو ادامه میده  تا....... ( حافظ میگه : که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها!) ( بقیش با خودتون دیگه :) )  
      
5

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.