یادداشت سید علی مرعشی

موبی دیک، یا، نهنگ بحر
        🔸در حاشیه: هرمان ملویل کوشیده پیشینه‌ای از تمام متون مهم موجود راجع به نهنگ را در ابتدای کتابش فهرست کند تا ذهن‌مان را آمادۀ سفر خاصی کند. این جمله را با خیالی خوش در آغاز مطالعۀ کتاب در ذهنم حک کردم اما هر چه جلو رفتم دیدم که با دو یا سه کتاب روبه‌رو هستم:
۱- کشکولی در باب دریا، دریانوردی، آبزیان و شکارچیان
۲- کتاب داستان صید موبی‌دیک

در بخش‌های زیادی از کتاب(به جرات ۸۰ درصد کتاب) وزن بخش ۱ بر ۲ می‌چربد و گویا نویسنده چنان مجذوب ارائۀ اطلاعات دست اول خودش شده که فراموش کرده رمانی معرفت‌جویانه دربارۀ شناخت غرایز بشری و هستی می‌نویسد. همین‌جا آب پاکی را روی دست آنهایی بریزم که گمان می‌کنند با خواندن این کتاب نهایتاً چیزی شبیه «پیرمرد و دریا» یا فیلم «آرواره‌ها» را تجربه خواهند کرد.‌ زهی خیال خام!

🔹در متن: مسافران سفر طولانی و پرمخاطرۀ شکار وال، جان خود را در دست می‌گیرند و دل را راهی تکه‌‌چوبی معلق بر آب می‌کنند. اسماعیل راوی این داستان -که انتخاب نامش را اصلأ تصادفی نمی‌دانم- خود را در میان عجیب‌ترین خدمه می‌یابد. از تمام خدمۀ کشتی پکوئود که بگذریم به ناخدا اِهِب می‌رسیم. ناخدا همان خدای جبّار کشتی است که مرگ و زندگی زیر‌دستانش هرآینه در گرو تصمیم‌های اوست و از بد حادثه او زخم‌خوردۀ وال سفیدی است و از ابتدای سفر قصدش مبنی بر انتقام پای قطع‌شده‌اش از موبی دیک را اعلام می‌کند. کشتی پکوئود بارها به کشتی‌های دیگر برمی‌خورد که می‌کوشند اهب را نسبت به خطری که در جلویش قرار دارد آگاه کنند اما خشم یا غرور اِهب را کر و کور کرده است. گویا مرگ ندای خود را بواسطۀ نشانه‌هایی برای اهالی پکوئود می‌فرستد اما آنها به آن توجه نمی‌کنند.

راوی با آنکه می‌داند ناخدا می‌رود تا همه را در آتش انتقام خود بسوزاند و غرور او در نهایت همۀ آنها را به قعر اقیانوس خواهد کشاند اما چاره‌ای جز تسلیم دربرابر ارادۀ او ندارد. شاید هم اسماعیل مبهوت شخصیت کینه‌جو و ارادۀ استوار ناخدا اهب شده است و می‌خواهد سکان سرنوشت، او را روانۀ تجربه‌ای ژرف و بزرگ کند. در هر صورت این بخش برای بنده قابل توجیه نبود. 

در اینجا شاید باید بیشتر از اِهب سخن بگوییم. شاید به جز خشم و آتش انتقام او باید از سرسختی و عزم جزم او برای انجام هدفی که آن را بزرگترین افتخار دریانوردی‌اش می‌داند هم سخن بگوییم. شاید باید از این هم سخن بگوییم که اهب بین فرار و رها‌کردن خواسته‌اش ترجیح داد تا پای جان به قمار صید موبی دیک ادامه دهد تا یا او نهنگ را صید کند و یا به دست دشمن دیرینه‌اش کشته شود. شاید ادامه‌دادن برای چیره‌شدن بر این یگانه عنصر کشف‌نشدۀ طبیعت قرن ۱۸ یا ۱۹ همان نیرویی است که مردانی از جنس اِهب را سالیان سال بر روی پهنه‌های وسیع آب شناور کرده است و در نگاه آنها شَرَف جنگیدن را بر غریضۀ بقا ارجحیت می‌دهد.

🔻در طنز: هر از چندگاهی دلم به حال اسماعیل می‌سوزد چرا که انسان درونگرایی که چنین به زندگی و اطرافیانش می‌اندیشد، گیر چه شکارچیانی زمخت و بدطینتی افتاده است! اما بعد که بیشتر فکر می‌کنم می‌بینم که بسیاری از ما چنین وضعیتی را نسبت به جامعه و آدم‌های آن تجربه‌ می‌کنیم.

▪️در ذهن: سوالی که در طول مطالعۀ این اثر بارها با آن مواجه می‌شوید سوالی است که احتمالاً ورزشکاران ورزش‌های سنگین قهرمانی نیز هربار از خودشان می‌پرسند: «من چرا باید [به خواندن این کتاب] ادامه بدم؟» به شما قول می‌دهم که اگر دلیل قاطعی برای این پرسش نیابید حتی اگر به خط پایان هم برسید، چیزی از جسم و روح شما باقی نخواهد ماند تا در شادی پایانی همراه خوشحالی‌تان باشد.

۱۱ مهر ۱۴۰۲
✍🏻سید علی مرعشی
https://eitaa.com/marashi_books
      
3

25

(0/1000)

نظرات

غریزه درستش است...
2

0

بله حق با شماست. در  اینستاگرام و ایتا تصحیح شده بود اما فراموش کردم اینجا درستش کنم.🌷🙏🏻 

0

احسنت.
درباره خود کتاب،
نظرتان خیلی متفاوت از دیگران بود، درکل این کتاب را توصیه نمی‌کنید و معتقدید بیهوده معروف شده؟ 

0

این کتاب را برای افراد مبتدی یا کسانی که هنوز ۴ تا رمان سنگین نخوانده‌اند که اصلا توصیه نمی‌کنم. اما اگر هم کسی بخواهد بخواند باید جور ترجمه آقای صالح حسینی و تمام توضیحات ایشان از نمادها و اشارات کتاب را بکشد تا به فهمی از لایه‌های عمیق‌تر کتاب نایل آید. 
اما من، مطالعه این کتاب را با وقتی که برایش گذاشتم و اندوخته‌ای که به‌دست آوردم (با ترجمه آقای پرویز داریوش)... حتی اگر توضیحات بیشتر می‌بود هم گمان نمی‌کنم بیش از این من را خرسند کند. ترجیح می‌دهم اثری علمی یا فلسفی بخوانم. 🌷 از همراهی شما سپاسگزارم

0