یادداشت فاطمه نباتیان

سایه هایی بر پنجره
        پسندیدم. و مهم‌تر اینکه بسیار تعجب کردم. تقریبا می‌شود گفت تا حالا هیچ رمان عراقی نخوانده بودم و تصور پیشینی‌ام از فضای رمان‌هایشان روایت‌هایی ساده با خط داستانی بدیهی و بدون پیچیدگی بود. تقریبا هم همین بود اما نویسنده توانایی بالایی داشت در اینکه از همین خط داستانی ساده مخاطب را تا انتها بکشاند. و حتی تا نیمه داستان با دلهره و التهابی خفیف از معمای داستان خواننده را در آب نمک نگه‌دارد. 
شروعش را به لحاظ فنی پسندیدم. از دکان پدرشوهر و درون افکارش یک شروع خوب و گره‌افکن داشتیم. ولی من حس کردم داستان شخصیت اصلی ندارد. پدرشوهر و ماجد شاید کمی پررنگ بودند اما نویسنده زیاد به عمق آنها نمی‌رفت. اینطور بگویم که تقریبا با هیچ کدام از شخصیت‌های نتوانستم همراهی عمیق داشته باشم. و این را شاید بتواند نقطه ضعفی برای داستان دانست، هر چند که کشش داستان بدون تکیه روی یک شخصیت خاص، مسیر خودش را ادامه میداد‌.
یک نکته که در فصل‌های مربوط به «پیس و شامل» توجهم را جلب کرد این بود که به خلاف رمان‌های ایرانی و شاید اروپایی، نویسنده میان دیالوگ‌های افرادنیازی به ذکر حالات نمی‌دید. صرفا بازگو کردن گفته‌ها بود‌. [جابر در حالیکه برگه‌های کاغذ در دستش را جابجا می‌کرد] یا چیزهایی شبیه این نبود و این مسئله درک مسیر و هوای گفتگوها را کمی دشوار می کرد.
      
5

17

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.