سایه هایی بر پنجره

سایه هایی بر پنجره

سایه هایی بر پنجره

غائب طعمه فرمان و 1 نفر دیگر
3.8
5 نفر |
2 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

6

خواهم خواند

14

گمان نکنم هیچ نویسنده ای عراقی دربار? موطن خود به مانند غائب طُعمه فرمان نوشته باشد؛ دربار? آن در هم? فصول و همه گاه نوشت. و اگر بخواهیم با اواخر ده? چهل و با ده? پنجاه [میلادی] آشنا شویم، چه بسا ناگزیر خواهیم بود به آثار او رجوع کنیم.عبدالرحمن مُنیف، نویسندهغائب طُعمه فرمان از بهترین کسانی است که امروز قلم به دست دارند.غَسّان کَنَفانی، نویسندهغائب طُعمه فرمان تقریباً یگانه نویسند? عراقی است که شخصیّت ها و وقایع را به طرزی واقعی در رمان های خود می نشاند.جَبْرا ابراهیم جَبْرا، نویسنده و منتقدرمان او از کفِ زندگیِ مردم با هم? رویدادها و حوادث و مناسبات و جزئیّات و صحنه های آن برمی خیزد و شکل می گیرد و انگار نثر روزمر? زندگی را که تکراری و مأنوس می نماید به سطح حماسه و تاریخ، یعنی سطح کلّیّت، فرا می بَرد.محمد جمال باروت، پژوهشگر و منتقدغائب طُعمه فرمان فصل گمشده از تاریخ ادبیّات عراق را نوشته است، و این کار بی هیاهو صورت گرفته است، زیرا او از کوس و طبل نواختن بیزار بود و از هیاهوی محافل دوری می کرد و به بزرگداشت و ارزیابی بی اعتنا بود. جایز? او همین بود که رمانی بنویسد که مردم بخوانند. یگانه دغدغ? او این بود که ارتباطش با خوانندگانش برقرار باشد. خوانندگان او خود جایزه و نشانِ اویند.هادی العَلَوی، متفکّر و نویسنده

لیست‌های مرتبط به سایه هایی بر پنجره

پست‌های مرتبط به سایه هایی بر پنجره

یادداشت‌های مرتبط به سایه هایی بر پنجره

            به نام او 

شکر خدا امسال فرصتی دست داد که بیش از پیش از ادبیات معاصر عرب بخوانم. سایه‌هایی بر پنجره  پنجمین اثری بود که از نویسندگان عرب خواندم.
و این تجربه‌ها چنان ذوق و شوقی در من ایجاد کرد که باز هم خواهم خواند. 
سوای لذت ادبی که خواندن این آثار  دارند؛ شناخت درست و بیش از پیش از فرهنگ مردمانی را که همواره در جوار ما بوده‌‌ و خواهی نخواهی بر فرهنگ ما تاثیر گذاشته و از آن تاثیر گرفته‌اند. در پی دارد و تازه با شناخت ادبیات معاصر دنیای عرب ما متوجه می‌شویم چقدر در فهم فرهنگ این مردمان دچار اشتباه و سوءتفاهمیم و بعضاً تا چه اندازه آنها را دست کم گرفته‌ایم. در حالی که در بسیاری از شئون از ما پیش افتاده‌اند.

بگذریم...

سایه‌هایی بر پنجره نوشته غائب طعمه فرمان با ترجمه دلنشنین استاد موسی اسوار پنجره تازه‌ای برای شناخت فرهنگ مردم کشور همسایه ما -عراق- بود و خواندن این رمان به من فهماند که چه چیزها که فرهنگ این کشور نمی‌دانم و با چه قشر و طبقه اجتماعی از آن کاملا ناآشنا هستم. 
ما بیشتر با طبقه شیعه، شهرستان‌نشین (اهالی کربلا، نجف و ...) آشناییم که بسیاری از آنها رگ و ریشه ایرانی دارند و در رژیم بعث جزو مطرودین و بازگشت‌داده شده‌ها بودند. ولی این رمان افراد طبقه‌ای از عراقی‌ها را به ما نشان می‌دهد که کمتر می‌شناسیم. پایتخت‌نشینانی که به طبقات متوسط به بالا قرار دارند و در حال گذر از سنت به مدرنیته هستند و گره داستانی در همین گذار است.
سوای این شناخت که خود امتیازی برای این کتاب محسوب می‌شود، قلم طُعمه فرمان نیز قلم جذاب و پرکششی‌ست که مخاطب را مجاب می‌کند تا پایان اثر او را دنبال کند ضمن اینکه در بعضی از مواقع تمهیدات ساختاری رمانش آدم را به تعجب می‌اندازد که نویسنده‌ای عراقی در دهه ۷۰ قرن بیست میلادی بر این ظرایف واقف بوده است؟
البته گناه از طُعمه فرمان و دیگر نویسنده‌های عرب نیست. گناه از ماست که شناخت اندکی از همسایه‌های خود داریم وگرنه سایه‌هایی بر پنجره نباید اولین اثر ترجمه شده از نویسنده‌ای باشد که شهید غسان کنفانی بزرگ او را بزرگترین نویسنده عرب در عصر خود می‌داند.
          
            پسندیدم. و مهم‌تر اینکه بسیار تعجب کردم. تقریبا می‌شود گفت تا حالا هیچ رمان عراقی نخوانده بودم و تصور پیشینی‌ام از فضای رمان‌هایشان روایت‌هایی ساده با خط داستانی بدیهی و بدون پیچیدگی بود. تقریبا هم همین بود اما نویسنده توانایی بالایی داشت در اینکه از همین خط داستانی ساده مخاطب را تا انتها بکشاند. و حتی تا نیمه داستان با دلهره و التهابی خفیف از معمای داستان خواننده را در آب نمک نگه‌دارد. 
شروعش را به لحاظ فنی پسندیدم. از دکان پدرشوهر و درون افکارش یک شروع خوب و گره‌افکن داشتیم. ولی من حس کردم داستان شخصیت اصلی ندارد. پدرشوهر و ماجد شاید کمی پررنگ بودند اما نویسنده زیاد به عمق آنها نمی‌رفت. اینطور بگویم که تقریبا با هیچ کدام از شخصیت‌های نتوانستم همراهی عمیق داشته باشم. و این را شاید بتواند نقطه ضعفی برای داستان دانست، هر چند که کشش داستان بدون تکیه روی یک شخصیت خاص، مسیر خودش را ادامه میداد‌.
یک نکته که در فصل‌های مربوط به «پیس و شامل» توجهم را جلب کرد این بود که به خلاف رمان‌های ایرانی و شاید اروپایی، نویسنده میان دیالوگ‌های افرادنیازی به ذکر حالات نمی‌دید. صرفا بازگو کردن گفته‌ها بود‌. [جابر در حالیکه برگه‌های کاغذ در دستش را جابجا می‌کرد] یا چیزهایی شبیه این نبود و این مسئله درک مسیر و هوای گفتگوها را کمی دشوار می کرد.