یادداشت آروشا دهقان

تصرف عدوانی: داستانی درباره ی عشق
        من اصولا خیلی با رمان‌های جدید اروپایی و آمریکایی ارتباط برقرار نمی‌کنم. تصرف عدوانی یک پیشنهاد از سوی یک دوست کتابخوان بود برای این که کمکم کنه با ذهنی مرتب‌تر از احساسات در یک رابطه (شاید عشق) بنویسم.  و به این ترتیب بعد از چندین سال بالاخره یک رمان انیرانی غیر کلاسیک خوندم.
 اگر از شکل گفت‌وگو نگاری کتاب‌های خارجی ( آقای x گفت، خانم y گفت و.‌..) فاکتور بگیرم، تجربه‌ی بدی نبود و دوستش داشتم. 
به نظرم تصرف عدوانی پیش و بیش از این که داستانی درباره‌ی عشق باشه، داستانی درباره‌ی یک رابطه‌ی بیمار بود و این بیماری به خوبی تصویر شده بود. 

با وجودی که از داستان لذت بردم اما به نظرم بیش از سه ستاره حقش نیست. چون:
۱) شخصیت پردازی استر خیلی خوب بود اما هیچ کدوم از افراد دیگه، شخصیت نداشتند. صرفا سایه‌هایی بودند از افراد دیگه که تلاش می‌کردند نقشی ایفا کنند. به نظرم وقتی نویسنده، به عنوان دانای کل، استر رو واکاوی می‌کنه لازمه کمی هم به شخصیت مقابل که این تغییرات رو در استر پدید میاره بپردازه. مگر این که داستان رو از زبان اول شخص می‌گفت که خب اون موقع همه چیز فرق می‌کرد.
۲) پایان داستان مثل سریال‌های ماه رمضانی بود. دقیقه‌ی نود و تو دو صفحه‌ی آخر یکباره همه چیز مثل روز روشن شد و شخصیت اصلی به آرامش رسید. صد و هفتاد صفحه، برای دو صفحه. نتونستم باهاش کنار بیام و یک "خب که چی؟" بزرگ تو ذهنم شکل گرفت.
.
منهای این دو مورد، کتاب خوبی بود که از خواندنش بیشتر از انتظارم لذت بردم.
      

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.