یادداشت جعفرآبادی
1402/11/22
3.8
20
معرفی کتاب «شبهای بی ستاره» شبهای بی ستاره ، رمانی ۱۶۵ صفحه ای است که به قلم خانم مرضیه نفری برای رده سنی نوجوان نوشته شده است . این کتاب در سال ۱۳۹۵ توسط انتشارات شهرستان ادب به چاپ رسیده است. شبهای بی ستاره ، برشی از زندگی دختری به نام ستاره است که آغاز دوره نوجوانیش در بستری از وقایع جنگ سالهای دفاع مقدس صورت میگیرد . او به همراه پدر و مادر و دو خواهرش ساکن قم است . نیازهای روحی و روانی دوران بلوغ ستاره با فضای جنگ زده بیرونش در هم آمیخته میشود و او میکوشد تا از طریق مشارکت اجتماعی در پایگاهی که به منظور کمک به جبهه ها فعالیت میکند به یک خودباوری و احساس پذیرفته شدن از سوی دیگران برسد . اما در این مسیر ، سر براوردن نیروی گرایش به جنس مخالف ، او را با وجهه جدیدی از شخصیت و زندگیش روبرو میکند. او به دلایلی که باعث به وجود امدن یک احساس ناکامی برای رسیدن به عشق نوجوانیش میشود . تحت تاثیر همان جو حاصل از بلوغ به شدت پیرو افکار و چاره جویی های یکی از دوستانش قرار میگیرد. به پیشنهاد او ، دست به شیطنتهایی زده و تلاش میکند تا موانع را از سر راه خود بردارد اما متعاقب آنها باعث پیش امدهایی میشود که نه تنها برایش خوشایند نیستند بلکه اسبابی هم برای عذاب وجدان او شده اند. مسولیت به باد رفتن آرزوی چند ساله پدر و مادرش را به گردن میگیرد و از این که به دست خود جان عشقش را هم به خطر انداخته است پشیمان میشود .در انتهای کتاب ستاره با مشاوره های عمه اش که بیشتر به بیان خاطرات نوجوانی خودش می پردازد ، با این احساسات بد خود کنار امده و سعی میکند خودش را ببخشد. در جایی از کتاب میخوانیم : خوشحال بودم از اینکه در اینجا ( پایگاه) هستم.بعضی ها اصلأ نمی قهمیدند که دخترها بهتر از زنها کار بلدند . فکر میکردند بچه ایم و چیزی حالیمان نیست.اما خانم فهیمی اینطور نبود بیشتر کارها را به دخترها می سپرد. در این چند سطر نیاز یک نوجوان ، به تایید و تشویق و احساس پذیرفته شدن به خوبی نشان داده شده است. همچنین ستاره به اقتضای سن خود به دنبال یک گوشی شنوا برای حرفهایش است ، اما ناآگاهی و گرفتاریهای خانواده او را دچار سرخوردگی میکند. در این رابطه در سطرهایی از کتاب میخوانیم: عمه فکر میکرد ، مامان از آن مانانهایی است که هر روز راه بیفتد بیاید مدرسه ، برای مامان چه فرقی میکرد سارا مبصر باشد یا نباشد..... در این کتاب ، اشاره ای نیز به الگویابی یک دختر در دوران نوجوانیش شده است در این رابطه میخوانیم : عمه نکاه کرد به من و گفت: تو چه خبر ؟ ..... حرف ؟! ، دلم میخواست گوش بدهم. نگاه کنم به کارهای عمه. عمه مثل خانم فهیمی بود. نه که مثل او ، عمه مثل او شیک بود و تهرانی . بچه ها را دوست داشت. در این کتاب ، ستاره همچنین به خاطر احساس دوست داشته شدن یا طرد شدن از طرف دیگران مدام با خودش کلنجار میرود. او در جایی از کتاب با خودش میگوید: همیشه با خودم فکر میکردم سمانه که برود ، من میشوم دختر بزرگ خانه. مامان مثل سمانه با من صمیمی میشود و با هم پچ پچ میکنیم. بابا هم با من بهتر میشود. سارا به من احترام میگذاشت و روژهای خوب و شیرین من از راه میرسید. و در پایان اینکه کتاب شبهای بی ستاره اگرچه در ظاهر برای رده سنی نوجوان است. اما برای بزرگسالان نیز راهبردی و خواندنی است. این کتاب به زیبایی و ظرافت تاثیرات خلقی و رفتاری دوران بلوغ را در نمونه ای از یک دختر نوجوان به سطر میکشد و با تنیده کردن آنها با وقایع جنگ ، به آنها قالبی نوستالژی داده و از این طریق آنها را در ذهن خواننده ماندنی تر میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.