یادداشت زهرا دشتی
1402/1/19
کتاب ایرانی ها آمدند دو روایت از آزادسازی دو شهر شیعه نشین الزهرا و نبل در سوریه است. روایت اول، روایت فرمانده ای از مردم این دو شهر هست که وضعیت مردم رو در قریب به چهارسال محاصره این دو شهر توسط نیروهای داعش و معارضین، و تلاش ها برای مقاومت در برابر اونها تا آزادسازی این دو شهر توسط نیروهای سپاه قدس گیلان و فاطمیون رو روایت می کنه. روایت دوم روایت یکی از سرداران سپاه قدس که مسئولیت آزادی این دو شهر و اطرافش رو بر عهده داشته، از ابتدای حضور گردانش در سوریه تا شرح عملیات آزاد سازی نبل و الزهرا است. روایت اول از جهت متفاوت بودن موقعیت و بیان سختیهای شرایط محاصره و خوف از بی رحمی داعش(که به لطف رزمندگان وطنمون و امنیتی که کشورمون داره سالهاست این سختی ها رو نکشیدیم و درکی ازش نداریم) قابل توجه و تامل بود. اما متاسفانه بسیار شتابزده بود. گویی راوی تحمل بازگویی آن همه درد و رنج و سختی رو نداشته. روایت دوم اما، بسیار با جزئیات و دقیق بود. قبلا تا حدی با شرایط این جنگ (در کتاب ابوباران که خاطرات یکی از رزمندگان فاطمیون که از قضا در این عملیات هم شرکت داشته) آشنا شده بودم اما در این کتاب، از زبان فرمانده این عملیات که به جزئیات کامل جنگ، منطقه و شرایط آگاه بود، با این عملیات و آنچه که از سختی ها و امدادها، تلخیها و شیرینیها داشت آشنا شدم و کلی هم اطلاعات جنگی نظامی کسب کردم(البته من خیلی ناآشنا هستم). در آخرین بخش کتاب، با متن مکتوب شده سخنرانی سردار دلها، که به مناسبت پیروزی این عملیات و رفع محاصره این دو شهر ارائه کرده بودند، روبرو میشویم که برای من اثرگذارترین بخش کتاب بود. چکیدهای از نگاه سردار به زندگی بود. این همه حکمت از زبان فردی که غالب عمرش رو در جهبههای مبارزه حق علیه باطل گذرانده و فرصتی برای تحصیل علم و معرفت بین کتابها و درس و مدرسه نداشته، نمیتونه جز مصداقی برای حدیث نبوی، «از جوشش حکمت بر زبان فردی که چهل روز برای خالص برای خدا بوده»، باشه. کتاب خوشخوان و با بیانی روان بود. به ویژه بخش دوم به خاطر هیجانی که داشت، گیرا بود. این کتاب رو دوست داشتم و اگر به این موضوعات (جنگ یا مسائل سوریه) علاقه دارین این کتاب رو حتما توصیه میکنم.
0
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.