بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت عطیه عیار

                قهرمان‌های داستان‌های کوتاه کامو در این کتاب همه افرادی هستند تنها. این تنهایی می‌تونه جسمی باشه یا روحی و یا شاید هر دو. بعضی از این تنهایی راضی هستن و بعضی ناراحت. گاهی به اون تن میدن و گاهی ازش فرار می‌کنن. این‌که با یک تم واحد چند داستان و پایان مختلف نوشته خیلی جذاب بود. و جالب اینکه همه این‌ها هم قابل درک بودن. چه ژانین که برخلاف میلش همسفر شوهر تاجرش بود و چه ژناس که از اون همه توجه عاصی بود و نمی‌تونست به اوضاع اعتراض کنه. 

فقط یک مورد شخصیت اصلی تنها نبود و تنهایی رو در شخص دیگری می‌دید اون هم داستان خموشان که کارگر شکست‌خورده در اعتصاب، حتی در سخت‌ترین لحظات همدلی همکاران و خانواده‌اش رو داشت. ولی رییسش موقع مریضی دخترش تنها بود و کسی باهاش همدردی نکرد و از نظر ایوار کارگر، تقصیر خودش بود.

اشارات و توصیف‌های غیرمستقیمی هم به تفاوت‌های فرانسوی‌ها و الجزایری‌ها کرده بود. طبیعتا این توصیف‌های نوشته شده در دهه ۵۰ میلادی، انسان فرانسوی رو عمدتا دست بالا گرفته. اما این رویه قطعی تو همه داستان‌ها نبود. حتی من احساس می‌کردم نوعی غبطه نسبت به راحتی و اتحاد مردم بومی در نوشته‌های کامو حس می‌شد. در شرایطی که شخصیت اصلی تنها یا بی‌کس یا دورافتاده بوده، دیدن اینکه عرب الجزایری یا سیاه برزیلی یا حتی مردمان فقیر محله‌های دور از هنر و ادبیات پاریس (داستان ژناس) سرزنده و پر از زندگیه حتما حسرت‌انگیزه.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.