یادداشت محدثه خوشکام
1403/2/20
و دومین رمانی که از آقای علیخانی خوندم. من عاشق فضا و مکان این رمانام و البته شخصیتا. اولین چیزی که خیلی نظرمو جلب کرد اسامی شخصیتا بود. "خوابیده خانم" ، "قشنگ خانم" ، "عجب ناز" ، "پیل آقا" ، "بزرگ" و خیلی های دیگه. همین اسم ها از همون اول داستان رو خیلی متفاوت میکنن. شخصیتا واقعا زنده بودن و اصلا تک بعدی نبودن. خوابیده محکوم بود به داشتن زندگی ای پر از رسم و رسوم. رسم و رسوم که حتی از یه جایی به بعد برای خودِ مردمم هم مسخره شده بود. خوابیده محکوم بود به داشتن زندگی ای که خودش نمی خواست. محکوم بود به کارایی دست بزنه که خلاف میلش بودن. و محکوم بود ذره ذره آب بشه و آب شدن عزیزاش رو ببینه. فضای روستایی داستان با تمام اتفاقایی که توش می افتاد کاملا واقعی شده بود. همه همدیگرو می شناختن، یه خبر فورا پخش میشد، به هم طعنه میزدن، با هم اختلاف پیدا می کردن و گاهی زندگی رو برای هم زهرمار میکردن. و البته باورهایی داشتن که معلوم نبود از کجا اومدن ولی باعث میشد چشماشون رو روی واقعیت ببندن. از پایانش نگم براتون که دلمو خنک کرد، یه حس رضایتی داشت برام که کل داستان دنبالش بودم. عشق کردم با این کتاب و فوق العاده دوستش داشتم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.