یادداشت فهیمه حدیدی
1403/6/25
4.8
2
میریام یعنی مریم ، فرزند یوکابد وعمرام؛ خواهرِ موسی(ع) ... از نمایشنامه ای به خاطر دارم : " مادرم مرا مریم نام نهاد، مر گذشتن است و یم دریاست! مریم یعنی گذشتن از دریا به سلامت و عصمت ..." ست رباب هم مریم بود، از دریاهای طوفانی و مواجی عبور کرده بود و بسیار گذشته بود. از خیلی چیزها ، از یگانه برادرش که خیلی دوستش دارد و سراسر کلماتش نسبت به او با شوق و احترامی عجیب همراه است. از جوانی اش، آسایش یکزندگی مرفه ، تشویق حضار ، سیاست، قدرت ! و ... میریام به سلامت عبور کرده بود از روزهای خیلی سخت لبنان ، از روزهای جنگ داخلی ، هجوم اسرائیل ، جنگ سی و سه روزه و از روزهای نبود برادر، نبود امام موسی صدر که ۵۰ سال طول کشید ، نیمی از یک قرن ، یکقرن پر التهاب در جنوب غربی آسیا، خاورمیانه ... اگرچه رباب صدر انسانی بر فراز یک قله از شناخت ، فعالیت، ایمان و حرکت است اما صحبت هایش آرام و روان وخودمانی هستند. مثل یک میهمانی عربی ! با چای و قهوه مخصوص با خوراکی های خانگی و چاشنی دلسوزی ودل نگرانی مادرانه ... صبر در تمام کلمات و پشت تک تک خاطره ها تمام قد ایستاده است. رباب خانم از کوره در نمی رود ، از مسیرش خارج نمی شود ، آنقدر امید و انگیزه و باور دارد که از زیر آوار ها، از زیر جامعه آوار شده اش بارها و بارها بلند می شود ، حرکت می کند و هدف بلند او و یگانه برادرش _سلام خدا بر موسی_ همچنان جایی فراتر از سقف امروز و فرداست. موسسات ایشان الگویی قابل انتقال و یادگیری دارد حتی برای هر تشکل کوچکی هم افق و بلندای این نگاه انسانی قابل استفاده و نجات دهنده است. فصل هفتم کتاب را خیلی دوست داشتم ، "برای انسان" ... انگار در دفتر موسسه حاضر بودم و تمام مدت به چهره ایشان، حرکت دست هایشان و قاب عکس آقا موسی روی میزشان نگاه می کنم و جزئیات را می بلعم! راستی کتاب در قالب گفت و گو می گذرد_ روان تر از هررمانی! _ و مصاحبه کننده آقای قزوینی هستند که مردانه به روایت حماسه زنانه رباب خانم نشسته اند.
(0/1000)
نظرات
1403/6/25
رباب صدر رو از کتاب هفت روایت خصوصی یادمه که از همه ناقلا تر بود و بهش می گفتن سرکرده چون برنامه می ریخت و همه به برنامه ش عمل می کردن. شخصیت ناقلای رباب صدر برای راه انداختن موسسه توی لبنان مناسبه و شخصیت آروم فاطمه خانم صدر برای همسری و گردوندن زندگی اون مرد بزرگ
2
1
1403/6/26
اینی که آدم توی هر اتفاق آدم دیگه ای می شه رو قبول ندارم. به نظرم یک خمیره ای هست از تربیت و طبیعت که توی کودکی شکل می گیره و وقتی پیِ کارات و رفتارات و افکارت رو بگیری می رسی به اون کودک @fahime_hadidi
0
فهیمه حدیدی
1403/6/26
1