یادداشت نفیسه سادات موسوی
1403/4/29
4.0
399
بالاخره و بعد از گذشت چیزی حدود 7 ماه تصمیم کرفتم کتاب را نیمه کاره رها کنم و هی به بعدا و سر صبر و با یک حال خوب می خوانم ارجاع ندهم . واقعیت این است که کتابخانه نیمه شب تلنگر خوبی است. برای من که به موقع هم بود و احتمال میدهم برای خیلی های دیگر هم همین طور بوده باشد. این که دست از سرزنش خودمان برای تصمیم ها و انتخاب های مختلف و بعضا اشتباه مان در برهه های مختلف زندگی برداریم و فکر نکنیم اگر آن تک اشتباه را نمی کردیم عمری بی نقص و زندگی ای بی چالش در انتظارمان بود. این که بدانیم سرنوشت را مجموعه تصمیم های ما و اتفاقاتی که ما هیچ نقشی در آنها نداریم تشکیل میدهد و اینگونه نیست که ما با اتخاذ درست ترین و دقیق ترین تصمیم ها لزوما بهترین زندگی در انتظارمان نیست. هم چنین این نکته هم برایمان مرور می شود که زندگی در هر حالتی و به هر شیوه ای پیش برود، غم و شادی در هم تنیده است و اصلا همین چیزها زندگی را زندگی میکند. اما آنچه باعث شد رهایش کنم و هی دست و دلم به ادامه دادنش نرود چه بود؟ کش دادن زیادی کتاب! یعنی بعد از تجربه 7، 8 زندگی با تصمیم های متفاوت هم مخاطب به آنچه نویسنده قصد داشته بگوید میرسید این تکرار مکررات و داستانک های کوتاه به عنوان زندگی های متفاوت به نظر غیر ضروری و روی اعصاب می رسید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.