یادداشت فاطمه امیری پری

                پیش از مطالعه کتاب، اول یادداشت های پیشین دوستان در خصوص این کتاب را خواندم تا در هنگام نوشتن، از زاویه دیگری به موضوع بپردازم. در آغاز می گویم که تمام مطالب پیش رو، برگرفته از نگاه من به موضوع کتاب و شخصیت پزشکزاد است و ممکن است کاملا درست و مطابق با واقع نباشد و هیچ یک از این عوامل در ذهن پزشکزاد تاثیر نداشته باشد اما من در این یادداشت به درک خویش از خوانش کتاب می پردازم.
 اول میخوام به پیشینه خانوادگی و کاری نویسنده بپردازم که بتوانم تاثیر آن را در نگاه وی به موضوع نشان دهم. 
پدرش حسن پزشکزاد، طبیب بود و مادرش شاهزاده فکری ارشاد، دختر مویدالممالک فکری ارشاد(نمایشنامه نویس و روزنامه نگار عهد مشروطه) بود و پدر بزرگ مادرش از بزرگان قاجار به شمار می آمد. همچنین معز دیوان فکری، هنرپیشه، نویسنده و کارگردان ایرانی و یکی از بنیانگزاران تاتر معاصر، دایی ایرج پزشکزاد بود.
تاثیر شغل پدر در کتاب، خلق شخصیت دکتر ناصرالحکما  و تاثیر نسب قاجاری و حکمرانی مناطق مختلف و همچنین پیشینه نویسندگی در خاندان مادر و معلمی او، خلق شخصیتی به نام دایی جان ناپلئون با پیشینه قاجاری و مشروطه خواهی و دایی جان سرهنگ با داشتن خدمت نظام است. خدمت خود پزشکزاد در وزارت امور خارجه نیز تاثیر زیادی در آفرینش شخصیت اسدالله میرزا به عنوان یکی از شخصیت های کلیدی قصه است. کما اینکه وی در پردازش شخصیت اسدالله میرزا از  افرادی چون ابوالفضل میرزا از آشنایان خود و ایرج فرازمند روزنامه نگار، مترجم و برنامه نویس رادیویی و از مدیران رادیو و تلویزیون قبل از انقلاب الهام گرفته است. 

علاوه بر این، حضور پزشکزاد در منصب قضاوت در دادگستری به مدت پنج سال، در شکل گیری شخصیت نایب تیمورخان و آسپیران غیاث آبادی  تاثیر بسیار زیادی داشته است. در کنار این، خلق یکی از مهمترین شخصیت های قصه به نام مش قاسم، حاصل فکر طنازانه و داستان پرداز وی، تاثرات زندگی قاجاری توام با کلفت و نوکر در خانه و نگاه تاریخی وی با توجه به زندگی در زمانه پر آشوب ایران در دهه بیست  و اشغال کشور، حضور در وزارت خارجه و مطالعه کتاب های تاریخی است.

در خصوص داستان کتاب باید بگویم که نویسنده تمرکز خود را بر روی موضوع تئوری توطئه قرار داده و همواره بر این مطلب تاکید دارد که در هر اتفاقی، رد پای انگلیسی ها مشاهده می شود. این مساله نکته بسیار مهم در کار پزشکزاد است که نه تنها در گذشته بلکه تا به امروز نیز در بسیاری از موارد سیاسی، جامعه ایرانی را درگیر خود نموده است، (تئوری توطئه و بیگانه هراسی) و این مساله نشات گرفته از حضور  قدرت های خارجی در ایران علی الخصوص در دوره قاجار و مشارکت فعال در ضد و بندهای سیاسی امرا و دولتمردان  بر سر کسب قدرت و جایگاه سیاسی و یا افول و صعود افراد، گروه ها و کابینه ها است. این موضوع در زمان اشغال ایران به دست قوای متفقین در دهه ۲۰ به شدت نمایان است. حضور محمدرضا پهلوی جوان و کنار رفتن رضاشاه و در نتیجه شدت یافتن هرج و مرج و تنش های سیاسی، قحطی و مشکلات اقتصادی و اجتماعی، تلاش دولتمردان برای دستیابی به قدرت سیاسی در زمانه پر آشوب و در کنار آن، رشد طبقات جدید بدون پیشینه قاجاری(مانند آقاجان)، وجود کابینه های ضعیف و تغییرات مداوم آن و نخست وزیران ‌و همچنین ضد و بندهای سیاسی آنان و نمایندگان مجلس با قدرت هایی چون انگلیس، امریکا، روسیه و آلمان که منجر به زدن برچسب هایی به افراد چون انگلوفیل، روسوفیل و ... می گردید. ایرج پزشکزاد جوان در این زمان شاهد این وقایع و رخدادهاست. ذهن خلاق وی در کنار واقعیت موجود و همچنین توجه به پیشینه خانوادگی و نویسندگی خود و نسب قاجاری و لطماتی که قاجارها از رضاشاه و برخی از قدرت‌ها از جمله انگلیس دریافت کرده اند و علاوه بر این، وضعیت اجتماعی و اقتصادی ایران، دستمایه شکل گیری چنین کتابی با دیدگاه طنز و در حقیقت طنز تلخی با موضوع بیگانه هراسی جامعه ایرانی می گردد. 

در خصوص دید اجتماعی نیز، به مانند اکثر نویسندگان این برهه زمانی، پزشکزاد نیز واقعیت روز جامعه ایران را با زبانی ساده و روان به تصویر کشیده است. پدرسالاری و مردسالاری در جامعه ایرانی و نقش بزرگ فامیل در استحکام خاندان های ایرانی(دایی جان ناپلئون)، اهمیت خانواده و تحکیم بنیان آن(دایی جان سرهنگ)، استفاده از مشروبات الکلی علی رغم قبح آن به ظاهر و همچنین چشم چرانی و نظربازی(اسدالله میرزا)، عشق های ساده(سعید راوی داستان)، علاقه به ثروت و مال اندوزی(آسپیران غیاث آبادی)، حرمت ناموس(مش قاسم)، دروغ گویی و کینه ورزی(آقاجان)، توجه به طبقات بالا و پایین جامعه(دایی جان ناپلئون و واکسی یا شیرعلی قصاب یا خمیرگیر)، سادگی، صداقت، حرمت نان و نمک و لوطی منشی(شیرعلی قصاب)، خالی بندی(مش قاسم)، زنان مطیع شوهر(مادر سعید)، جوانان بی عرضه( پوری)، زنان به مثابه مردان(عزیزالسلطنه)، زنان هرجایی(خواهر آسپیران) و...

نکته آخر آنکه من در این کتاب با توجه به نگاه تاریخی خودم دو موضوع را پررنگ می بینم. اول محو شدن تدریجی قاجارها به دست پهلوی ها علی الخصوص رضاشاه و مساله پررنگ تر برای من آن است که برخلاف دوستان که بیشتر نگاه ناپلئونی و یا نگاه دن کیشوتی به ماجرا دارن، من از دریچه نگاه رضاشاه پهلوی به موضوع می نگرم در زمانی که از انگلیسی ها رو برگرداند و به آلمان گرایش یافت و با شکست آلمان، به دست انگلیسی ها برکنار و سرانجام به جزیره  موریس و سپس ژوهانسبورگ تبعید گردید. 
"برای من به خلاف دیگران، دایی جان نه تنها ناپلئون و سنت هلن نیست، بلکه دایی جان، نماد رضاشاه تبعیدی به ژوهانسبورگ است".

        
(0/1000)

نظرات

خیلی مرور خوبی بود.
این از اون متن‌هاست که باید بوک‌مارک کرد ولی هنوز بهخوان اضافه‌‌اش نکرده!! 🤧
1
سلام. سپاس از لطف شما و ممنون از این که مطالعه کردین🙏 
درود و خداقوت؛
یادداشت جالبی بود. مفصل و خوب. بابت یادداشت از شما سپاس گزارم.
1
سلام. سپاسگزارم. ممنون از شما که وقت گذاشتید و مطالعه کردید 
امید ابد

1402/07/07

رضا شاه خود برامده انگلیسی ها بود پس نقد به انگلیس نقد  به حامی خودش بود گرچه تر اواخر عمرش ضد انگلیس شد و به طرف المانیها و سیاست های  ملی گرای افراطی رفت پس به نظر من شاه بیشتر مناسب این حرف هست حتی خلیل ملکی هم در نوشتاری این سیاست اینکه هر چیزی رو به انگلیس نسبت دادن رو نقد کرده بوده

 پزشکزاد از دوستداران دکتر مصدق بود و بارها مطالبی رو درباره مصدق نوشت  مثل ماشالا خان در دربار هارون رشید و کنایه به قتل جعفر برمکی  وزیر دربار هارون...توجه کنید که در زمان شاه بعد از واقعه کودتا ۳۲ و در ادامه تاسیس ساواک و سانسور شدن کتاب ها نویسندگان نمیتونستن کوچکترین اشاره ای برای نقد شاه و حکومت داشته باشن و در لفافه این مطلب رو به جامعه میرسوندن 
سلام و سپاس از شما بزرگوار که یادداشت رو مطالعه فرمودین. در خصوص مطلب شما عرض کنم که اولا مطلبی که نوشتم، برآمده از دیدگاه من بود و قیاس دایی جان با رضاشاه، برگرفته از درک من از نوشتار مذکور بوده و اصراری بر درست یا غلطی قیاس خودم ندارم چون از پس ذهن پزشکزاد اطلاعی ندارم و در اکثر معرفی های کتاب نیز به شباهت شخصیت فوق با دیگر اشخاص اشاره شده و جایی به این مطلب نپرداخته که این شخصیت شباهتی با رضاشاه داشته و پزشکزاد در پی نشان دادن این شخص در پس پرده طنز بوده. بنابراین این دیدگاه من است. دوم اینکه با توجه به مطالعات و تحصیلات من در رشته تاریخ علی الخصوص تاریخ معاصر، با نظر شما با احترام، در یک مورد موافق و در مورد دیگر موافق نیستم. از این جهت با نظر شما موافقم که محمدرضاشاه هم به مانند شخصیت دایی جان ناپلئون و برخی از سیاستمدارن ایرانی، دچار توهم توطئه بود کما اینکه چه در آن دوره و چه در دوره کنونی نیز شاهد این نمونه افراد هستیم. ( دوستان را به کتاب های ماروین زونیس درباره روانشناسی شاه و نخبگان سیاسی ایران و در خصوص بحث تئوری توطئه نیز به کتاب احمد اشرف ارجاع می دهم) مخالفت من با فرمایش جنابعالی در اینجاست که شاه به خلاف پدرش، اگر هم نقطه ضعفی از این بابت داشت، از سمت آمریکا بود و نه انگلستان و دیگر اینکه شاه برای قدرت یابی در برابر یک قدرت دیگر، به سراغ آلمانی ها نرفت و حتی در اوج قدرت خود در اواخر دهه ۴۰ و اوایل ۵۰، به نوعی خود را برابر با سیاستمداران آمریکایی می دانست. اما در این کتاب، شخصیت دایی جان به مانند رضاشاه در زمان جهانی دوم عمل کرده و برای قدرت یابی در برابر انگلیس، به سراغ آلمان می رود و دیگر اینکه این کتاب در سال ۱۳۴۹ به رشته تحریر درآمده و این زمان، اوج قدرت محمدرضا پهلوی است و هیچ کس در این سال حتی در خوشبینانه ترین حالت هم تفکر سقوط محمدرضاشاه و رژیم پهلوی و به تبع آن ترس شاه از برانداخته شدن و چنگ اندازی به قدرت دیگر برای نجات را نداشت و بنابراین از نگاه بنده این شخصیت به رضاشاه پهلوی نزدیک بوده و قابل قیاس است.
 من از ارائه ادله دیگر به دلیل اطاله کلام خودداری می کنم و باز هم از نقد و نظر شما دوست گرامی سپاسگزارم. 
1
امید ابد

1402/07/07

با توجه به گفتار شما ما آنچه که در نقد و برسی یک شخصیت تاریخی باید مورد توجه قرار بدیم تقسیم زندگانی سیاسی و در قدرت قرار گرفتن اون  به چند بخش هست همانند انسان که تا به زمان رشد جسمی تا بلوغ فکری و میانسالی..  اینکه بخواهیم  بگویم شاه همانند پدرش همچین نقطه ضعفی نداشت صحیح نیست چون شاه قدرتش رو از انگلیس گرفته بود و اگر نداستن زبان فارسی و اشنایی با فرهنگ ایران  از سوی فرزندان احمدشاه مانع نمیشد مان تاریخی بسیار متفاوت با تاریخ اکنون داشتیم و انگلیس شاه دیگری رو به قدرت مینشاند ...   چنانچه  که بعد از کودتا ننگین که خودش و اطرفیانش که اون رو کمونیست ها نسبت میدادن به اکثریت مسائل کشور به چشم توطئه نگاه میکرد حتی  در ذهن خودش پارداوکسی از تاثیر بیگانگان بر مسائل جاری کشور شکل داده بود  و نویسنده ان زمان باید به صورت غیر مستقیم این مطلب رو برای نرفتن زیر تیغ سانسور عرضه میکرد و با تاسیس حزب رستاخیز تمام کوشش خودش رو کرد تا جامعه سیاسی رو یک دست تحت فرمانبرداری خودش کنه اگر اینها نبود من با گفتار شما موافق بودم  و در اخر شما گفتید اوج اقتدار شاه در سال ۴۹ نقطه شروعی بود بر  قیام های مسلحانه در همین سال مانند سیاهکل و تحرکات فداییان و مجاهدیدن بازگشته از چین و لیبی و فلسطین 
ممنون از این توضیح کامل و جامع. من این کتاب رو تا نصفه پیش بردم😅 ولی کتاب جالبی هست
1
سلام و سپاس از شما دوست گرامی بابت مطالعه یادداشت. انشاالله تا آخر بخونید و لذت ببرید⚘️ 
دوست بزرگوار، آقای امید ابد، شرایط این اپلیکیشن اجازه بحث و گفتگوی طولانی رو به من نمیده و به نظرم شما مطلب من رو درست نخوندید چون من نگفتم که شاه تئوری توطئه نداشت و اینکه کاملا به این مطلب اشاره کردم که با این نظر موافق هستم اما در خصوص دیگر نظرات حضرتعالی نقد دارم اما اینجا امکان نقد موجود نیست چون هم زمان کافی وجود نداره و هم حوصله دوستان رو سر میبره و اینکه بحث در خصوص دیدگاه محمدرضا پهلوی و سیاست های وی، در یک یا دو پاراگراف نمی گنجه. اگر فرصت دیگه ای مثلا امکان چت در این اپلیکیشن فراهم بشه خوشحال میشم با شما به نقد نظرات یکدیگر بپردازیم. من از پی سالها تحقیق، تحصیل و تدریس تاریخ معتقدم این نوع دیدگاه در خصوص شخصیت های تاریخی یک جانبه انگارانه است و نه در خصوص شخصیت های تاریخ ایران و نه هیچ شخصیت تاریخی و رخدادی دیگری در جهان، نمی توان با بیان چند ادله، به قضاوت نشست. شخصیت های تاریخی چه بخواهیم چه نخواهیم چه قبول داشته باشیم چه نداشته باشیم و چه با اعتقادات و عقاید مذهبی و سیاسی و... ما همسو باشند و چه نباشند باید به صورت همه جانبه مورد بررسی تاریخی و نقد منصفانه قرار گیرند و تمامی شخصیت های تاریخی خاکستری هستند. نه سیاه سیاه نه سفید سفید. بنابراین با توجه به اینکه معتقدم مورخ باید بدور از هرگونه قضاوت ‌و دخالت احساسات و عقاید خود، به بررسی موضوعات تاریخی بپردازد از این جهت من به خلاف نظر شما بزرگوار، به جهت پیشینه تاریخی خودم از هرگونه قضاوت یکجانبه اون هم در اینجا که شرایطی برای بحث و گفتگو در خصوص شخصیت های تاریخی نیست خودداری میکنم و امیدوارم در این اپلیکشن، شرایطی برای بحث و مناظره فراهم شود. علی ای حال، بحث من در مورد این کتاب، نظرات و درک و دریافت خودم از خوانش کتاب است و برای نظرات شما و دیگر دوستان احترام بسیار قائلم. سپاس از شما که نظر خود را ارائه کردید🌱 
1
امید ابد

1402/07/07

سپاس از توجه شما اگر در مطالب من خلاف عنوان شده با دلیل برهان بگوید من اصلاح میکنم انچه من گفتم به قول شما در نبود یک فضای گفتگو مناسب .. چکیده تحلیل  من بود که بر پایه تجربیات افرادی از همان سیستم و و دارای کوله باری از تجربه سیاسی   بوده و نه بیشتر یعنی کسی نیستم ملاک گفتارم افرادی باشه که خارج از گود نشسته  باشند  این رسمی که متاسفانه در جامعه ما باب شده مبنی بر تطهیر سیاست مداران  بر مبنای عملکردی که از اون ها در ذهن ها ساخته شده به هرحال صحیح نیست اگر شما میگوید انچه که من گفتم احساسی هست من شما رو به خاطرات محمد قاضی مترجم نامی ارجاع میدم که در خاطراتش از  ازادی بیان ان روزگار..یعنی بسته بودن فضای نشر و کتاب مطالب زیادی رو بیان میکنه یک مثال از گفتارش برای روشنگری درباره اون زمان  بد نیست ایشون مدتی به کمک خانم لیلی ارجمند در موسسه ایشون برای کودکان فعالیت داشته و برای قدردانی از زحمات ایشون در نوشتن کتابی درباره کودکان با ایشون همکاری میکنه  ولی در اون زمان چنان جو اختناقی  برقرار بود که از ترس از امدن نامش در کنار ایشون بروی جلد امتناع میکنه