یادداشت سعید بیگی

                علیرضا قزوه که آن روزها هم جوانتر بود و هم ملاحظات امروز را نداشت؛ بعضی اشخاص، رفتارها و مسائل روز جامعه را در این شعرها به نقد کشیده بود که حرف خیلی ها بود و البته چاشنی طنز آن را خواندنی تر کرده بود.
آن روزگار شعرهایی از این کتاب در روزنامهٔ اطلاعات چاپ می شد و ما هم که دانشجو بودیم و کله مان داغ بود؛ گشتیم و اصل کتاب را که تازه چاپ شده بود، پیدا کردیم. خریدیم و بردیم سر کلاس!...
و البته کتاب را از ما دزدیدند! و تا چاپ بعدی برسد، خمار آن شعرهای انتقادی بودیم و از بریده‌های روزنامهٔ اطلاعات استفاده می کردیم.
چاپ دوم که رسید، در صبحگاه عمومی مرکز تربیت معلم، شعرها را می خواندیم و همه خوششان می آمد. یاد باد آن روزگاران یاد باد!
بعد عزیزان مسئول دوستانه و با محبت (واقعا) پس از تذکر به ما، کتاب را یکی دو ماهی توقیف کردند تا خودشان بخوانند و بعد با اصرار ما آزادش کردند.
شعرهای جالبش که بارها برای دیگران می خواندیم:
- مولا ویلا نداشت
- از نخلستان تا خیابان
- ...
        
(0/1000)

نظرات

چرا تیک اسپویل یادداشت رو زدید واسش؟😅
درود؛
باید اشتباهی دستم خورده باشه. تا الان که شما پرسیدید، دقت نکرده بودم. شاید هم بهخوان از خودش زده باشه. سپاس از دقت نظر تون. 💐🙏🏻
1
🙏🙏