یادداشت سارا 🦋
1402/6/10
3.7
40
تصور میکنم برای داشتن درک دقیقتری از کتاب بهتره یادداشتم رو با یک مقدمه شروع کنم. کاری که متاسفانه مترجم کتاب از انجامش صرف نظر کرده! تا پیش از سال ۱۸۶۰ بخش بزرگی از جامعهی روسیه رو دهقانانی تشکیل میدادن که روی اراضی متعلق به دولت و یا اشرافزادهها کار میکردن و زندگیشون عاری از حقوق انسانی و احترام و ارزش بود. چرا که کارگران و دهقانان به همراه این زمینها معامله میشدن (به طوری که برای نشون دادن وسعت زمینها از تعداد نفراتی که روی اون کار میکردن اسم میبردن) و یا حق ترک زمینها رو بدون خواست و اراده اربابانشون نداشتن و مواردی از این دست... تا این که در سال ۱۸۶۱ بردهداری توسط تزار روسیه ملغی میشه و کشور راه جدیدی رو برای اصلاحات در پیش میگیره. اصلاحاتی که یکی از اهدافش برگردوندن حس انساندوستی و رفتار منصفانه نسبت به زیردستان و قشر ضعیفتر جامعه بوده. اما از اون جایی که در اون سالها هنوز زیرساختهای لازم برای این اقدامات شکل نگرفته بود هیچ یک از دو قشر ارباب و رعیت نمیتونستن به درستی هم دیگه رو درک کنن: گروهی از اشرافزادهها و افراد مرفه با این اصلاحات مخالف بودن و عقیده داشتن حفظ سنتها مهمترین اصل برای حفظ بقای کشور هست که در کتاب شخصیتهای "استپان نیکیفوروویچ نیکیفوروف" و "سمیون ایوانوویچ شیپولنکو" از همین گروه هستن. گروهی دیگه اگرچه در حرف حامی این تغییر و تحولات بودن اما در عمل به دلیل این که هیچ تعریف درستی از انساندوستی و درکی از مشکلات قشر ضعیف جامعه نداشتن در این همدردی و همدلی رد پایی جز خرابی از خودشون به جا نمیذاشتن که شخصیت اصلی کتاب یعنی "ایوان ایلیچ پرالینسکی" نماد همین گروه هست. مردی که ظاهرا دوست داره لطف و محبتش شامل حال زیردستانش بشه اما در عمل همچنان همون درجهدار مغروری هست که از بالا به بقیه نگاه میکنه. و اما در نهایت قشر رنجدیده جامعه که با وجود تغییراتی که در قانون اعمال شده همچنان دچار مشکلات و سردرگمیهای قبل هستن و از نعمت آسایش و رفاه محروم که شخصیت "پُرفیری پتروویچ پسلدومینوف" و خانوادش نماد این گروه هستن. پس شاید بشه گفت در این کتاب شاهد انتقاد جناب داستایفسکی نسبت به شرایط اون زمان روسیه هستیم (ظاهرا کتاب در سال ۱۸۶۲ نوشته شده یعنی یک سال بعد از لغو قانون بردهداری) که در کنارش تناقضهایی که یک انسان میتونه دچارش بشه رو هم به خوبی به تصویر کشیده (بین چیزی که بهش عادت کرده و اونو بلده و چیز جدیدی که میخواد در پیش بگیره و هیچ اطلاع و درکی ازش نداره) تمام اینها در مجموع این داستان کوتاه رو پرمحتوا و باارزش کردن به طوری که جای هیچ تردیدی برای مطالعش باقی نمیذاره :)
(0/1000)
نظرات
1402/6/10
این با فاصله، بدون هیچ تعریف الکیای، از بهترین مرورهایی بود که تو بهخوان خواندهام. خودِ من چندسال پیش یک اتفاق مسخره را خوانده بودم و اصلا درکش نکرده بودم، ایکاش این متن مقدمهای بود به این کتاب که اتمسفرش رو درک کنه خواننده. واقعا عالی بود، باید بازخوانی کنم این کتاب رو با نظر به این مرور👌🙏
1
0
سارا 🦋
1402/6/10
0