بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت نیکتا خرامان

این روزها
                این روزها یک "نقطه"‌ام. 
نقطه‌ای که دلش می‌خواهد فرار کند.‌
نقطه‌‌ای که در دنیای شلوغ و بزرگ؛ هرچند کوچک گنگ و گیج از این طرف به آن طرف قل می‌خورد تا شاید خودش را به تکیه‌گاهی سفت بچسباند و پای نداشته‌اش را سفت کند. 
تا درخت و سایه‌ایی می‌بیند لم می دهد و زندگی را دوباره نفس می‌کشد و خودش را با این جمله آرام می‌کند که شاید زندگی همین باشد؛ اما دلش راضی نمی شود و صدایی می‌گوید که نیست. نقطه گم شده و حالا دنبال کوچک‌ترین نوری می‌گردد تا چشم‌هایش نشانه‌ها را ببیند
کاش همه‌ی نقطه‌های گم شده‌ی جهان پیدا شوند.

        
(0/1000)

نظرات

🫂
1
❤  بغل.