یادداشت مسعود بربر

                ‌
داستان‌هایی هستند که با توصیفات و شگردهای ادبی، جهانی زنده می‌سازند و مخاطب را با تصاویر تاثیرگذار جذب این جهان می‌کنند؛ داستان‌های دیگری هم هستند که با تعلیق و کشمکش و ماجرا مخاطب را با خود پیش می‌برند. رمان «حفره» از اندک‌شمار داستان‌هایی است که هر دو این‌ها را با هم دارد. 

داستان تعقیب و گریز قاتلی سریالی و کارآگاهی که به دنبال او است و در این راه با تنش‌ها و معماها و خطرات درخور توجهی رو‌به‌رو می‌شود؛ و داستان پسرکی در یکی از جزیره‌های هور که از ترس عراقی‌ها تونلی زیرزمینی کنده و پنهان شده است. 

محمد رضایی راد، قدرتمندانه مخاطب را به درون جهان داستان می‌کشاند و او را پابند قصه می‌کند. روایتی یک در میان، تا آن گاه که دلت نخلستان می‌خواهد بوی خاک و نموری تونل را با شرجی هور نفس بکشی و پیش از آنکه چنین جهانی دلت را بزند، ماجرای جذاب و ورق‌برگردان پلیسی، بلغزاندت به فصل بعد، جایی که اتفاقات پرشتاب دیگری به انتظارت نشسته‌اند و راهی جز ورق زدن و پیش رفتن در داستان برایت باقی نمی‌گذارند.

قاتلی که اصرار دارد نشانه‌ و امضایش را در هر قتل برای سرگرد آگاهی‌ای که پیگیر اوست به جا بگذارد و غافلگیرش کند و چابکی‌اش را به رخ او بکشاند، سرگرد خبره‌ای که در کشاکش میان قانون و انسانیت، به هر روشی برای پیشگیری از قتل‌های بعدی چنگ می‌اندازد، پرستاری که گویی ارتباطی دوسویه با قاتل و کارآگاه دارد و صدالبته پسربچه‌ای که به زیستن در تونل‌های زیرزمینی که با دست خود کنده خو گرفته و شهر و عالم خود را در جهانی متفاوت از ما شکل داده است؛ «حفره» داستان چنین شخصیت‌هایی است که در پله پله وقایع داستان شخصیت‌پردازی می‌شوند و  مخاطب را با خود در دل ماجرایی مخوف و پرهیجان همراه می‌کنند. 

کنار هم نشستن چنین شخصیت‌ها و ویژگی‌هایی از «حفره» داستانی پلیسی معمایی و در عین حال جدی ساخته که هم جهانی زنده و هم ماجرایی پیش‌برنده دارد و کتابی ورق‌برگردان پیش روی مخاطب می‌گذارد که نه تنها نمی‌توان آن را بست و کنار نهاد، که حتی نمی‌توان برای نفس‌گرفتنی زمینش گذاشت. داستانی از آن جنس، که اتفاقاً ادبیات داستانی این سال‌های ما از آن بسیار کم داشته و چه بسا که انتشارش جان تازه‌ای در فضای داستان معاصر بدمد و دایره مخاطبان داستان فارسی را به سهم خود گسترش دهد.
        
(0/1000)

نظرات

 پردیس

1401/01/14

ممنون بابت یادداشت خوبتان، ترغیب‌کننده و راهگشا بود. محمد رضایی‌راد ذهنی روشن و قلمی کارکشته در کناردانش مقبولی دارد که می‌تواند غباری در میدان داستان‌نویسی معاصر فارسی بلند کند. امید که این عرصه را با نوشته‌های خود پربارتر کنند.