یادداشت محمد برهان
1403/4/30
”یادداشتهای این مجموعه هر یک طعمی دارد؛ بعضیشان مزّهی قیمههای هیئت را میدهد. بعضی به قاعدهی یک چای ایستگاه صلواتی، سریعاند و داغ و دلپذیر. بعضیها هم مثل لازانیای نذری میمانند؛ ناسازگار، سوپرایز کننده و در نهایت، لذیذ.“ قاعدتا باید از جلد اول این مجموعه یعنی "کآشوب" شروع میکردم -کتابی که همنام اصل مجموعه است. ولی از رستخیز شروع کردم چون ارزانتر بود! معمولا کتابخوانها به قیمت کتابها توجه ویژهای دارند. به کتابفروشی محلّهمان رفته بودم که میز محرّمشان چشمم را گرفت. تخفیف نداشت؛ امّا بعضی از کتابها چاپ قدیم بود و ارزانتر. من هم "رستخیز" و "رهیده" (جلد اول و چهارم) را سر جمع ۸۱ هزار تومان خریدم و کیفور شدم. معمولا وقتی کتاب زیر قیمت پیدا میکنم این حالت به من دست میدهد :) یکی، دو یادداشت از مجموعه را خوانده بودم: "پاتیلها را لت میزنم" و "عکسهای آفتابی آقای سندرز". اولی را از اسمش میتوان فهمید که کار «احسان عبدیپور» است. دومّی هم خاطرهایست از حضور یک چشمرنگی بور در سفر اربعین. همیشه جای اینجور نوشتهها را خالی میدیدم؛ روایتهایی جزئی، خاص و صمیمی راجع به موضوعی عمومی و دستخورده. واقعیت یک امر کلّی و یکدست است که میتوان آنرا از زوایای متعدد و با فیلترهای مختلف دید. روایتهای مختلف از یک موضوع واحد حکم همین زاویه و فیلتر را دارد. شاید بتوان امر کلّی را، کلّی هم روایت کرد امّا کسلکننده و حوصله سربر خواهد بود. اتفاقا تراکم روایتهای جزئی، امر کلّی را در شبکهی پیچیدهی خودش توضیح میدهد و کمک میکند که در نهایت، شفافتر به ذهن بشیند. مجموعه "کآشوب" همین کار را میکند: وقایع مربوط به حادثه کربلا را آنقدر از چپ و راست و بالا و پایین روایت میکند که آخرش، انگشتِ تحیّر به دهان میگیری و میفهمی هرچه بیشتر در این واقعه غور کنی، جز حیرتت نخواهد افزود. یادداشتهای این مجموعه، هر یک طعمی دارد... پ.ن: نسبت به بعضی یادداشتها نکتههایی به ذهنم میرسد که در بخش "بریده کتاب" راجع بهشان خواهم گفت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.