یادداشت زهرا زرین‌فر

سه گانه ی خاورمیانه: جنگ عشق تنهایی
        ۱
می‌نشینم روی مبل
دکمه را فشار می‌دهم
که شکنجه‌گرم را روشن کنم

اخبار چیزی از من نمی‌گوید
اخبار، اخبار را می‌گوید
که خبرها را پنهان کند
---------
۷
نشسته‌ام
با شب قمار می‌کنم
و هر چه می‌برم
تاریک‌تر می‌شوم
---------
۹
ما با کدام امید
به ساعت‌های‌مان نگاه می‌کنیم
وقتی زمان برای مرگ کار می‌کند
---------
۱۰
غریبگی نکن
نکن غریبگی پسرم!
این‌جا خاورمیانه است
و هر کجای خاک را بکَنی
دوستی، عزیزی، برادری
بیرون می‌زند
---------
۱۲
رو‌به‌روی آینه می‌ایستم
و آینه سعی می‌کند
سعی می‌کند
سعی می‌کند
از این‌همه خرابه چهره بسازد
---------
۱۵
درختی میوه‌هایش را خورده است
درختی سایه‌اش را خاک می‌کُند
درختی آن‌قدر خسته است
که خود را قطع کرده
تا بر کُنده‌اش بنشیند
---------
۲۲
تو مثل رودخانه‌ای ترکم کردی
برای همین است
گاهی ماهی‌های مُرده در خود پیدا می‌کنم
---------
۳۰
مگر چه‌قدر عمیق
گریه کرده‌ام
که رودخانه‌ی کنار خانه‌ام خشک است؟
---------
۳۰
دود
لایه‌لایه‌ام را
به ابر بدل کرده است

من
در آسمان‌ها می‌چرخم
و دوستانم
خاکسترم را بر زمین نصیحت می‌کنند
---------
گروس هیچ‌وقت شاعر موردعلاقه من نبوده با این‌حال این سومین دفتر شعری است که ازش خوندم این .شعر‌هایی که این‌جا نقل کردم به جز شعر ۷ که کامله، قسمت‌هایی از شعرهایی بودند که شمارشون رو زدم
حسی که من موقع خوندن بیشتر شعرهای گروس دارم اینه که چرا هیچ‌کس شعرهاشو تبدیل به نقاشی‌های سوررئال نمی‌کنه؟ تصویرسازی‌ها و تخیلاتش رو دوست دارم و ترجیح می‌دم اون‌ها رو به صورت نقاشی ببینم، توی شعر همش دنبال مفهوم و ارتباط و قصد و غرض شاعرم. که تو خیلی از شعرهاش نمی‌تونم اینا رو یافت کنم. و خیلی بلد نیستم ولی فکر می‌کنم مشخصه‌های شعر مدرن شاید هم پست مدرن باشه.
      
1

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.