یادداشت فاطمه یل آملی

کتاب از سه
                کتاب از سه گفتار تشکیل می‌شود: ۱. ادوار شعر فارسی از مشروطیت تا سقوط سلطنت ۲. شعر فارسی بعد از مشروطیت ۳. نمودار شعر فارسی در قرن اخیر
.
گفتار اول، از مشروطه تا سلطنت را به هفت دوره تقسیم می‌کند: ۱.دوره‌ی قبل از مشروطه (شعر دوره‌ی قاجار که آن را به‌عنوان نرم در نظر می‌گیرد.)/ ۲. دوره‌ی مشروطیت/ ۳. عصر رضاشاهی/ ۴. از شهریور ۱۳۲۰ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ / ۵. از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۰/ ۶. از حدود ۱۳۴۰ تا ۱۳۴۹(که ماجرای سیاهکل و آغاز مبارزات مسلحانه است.)/ 7. از ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۷.

 مطالعه‌ی این دوره‌ها با ۵ معیار پیش می‌رود: ۱.چهره‌ها ۲.صداها «منظور از صداها این است که وقتی به دیواره‌ی زمان گوشمان را می‌خوابانیم چه صداهایی به گوش می‌رسد» (ص ۱۸) ۳. مسائل اصلی(تم‌ها، درونمایه‌ها) ۴.خصایص تکنیکی ۵.عوامل تغییر: الف)موثرهای فرهنگی ب)موثرهای اجتماعی(=اقتصاسی). 

این تقسیم‌بندی‌ها دید خوبی درباره‌ی شعر معاصر فارسی به خواننده‌ی ناآشنا می‌دهد. 
جامعه‌ی نمونه‌ی شفیعی کاملاً مطابق سلیقه‌ی او انتخاب شده‌‌است و گاهی قضاوت‌های شتاب‌زده‌ای دارد.

گفتار دوم(شعر فارسی پس از مشروطیت) بیشتر بحث تکنیک‌های شعر است و مقایسه‌ی این تکنیک‌ها در شعر کهن و آزاد نیمایی. (تکنیک‌های شعر: تخیل، عاطفه، آهنگ، زبان، شکل یا فرم)

و در گفتار سوم که مهم‌ترین قضاوت‌های شفیعی درباره‌ی شعر معاصر است، نویسنده نموداری برای شعر فارسی ترسیم می‌کند.
این نمودار ۴ محور دارد. (مطابق تصویر) 

محور صعودی: منتهی‌الیه حد صعود هنری و امکانات هنری شاعر
محور افقی یک: پشتوانه‌ی فرهنگی شاعر (تأثیر نشر کتاب‌ها و فرهنگ‌ها و ادیان و ... بر شعر)
محور افقی دو (میزان نفوذ و گستردگی شعرِ شاعر در جامعه)
محور عمقی (شاعر چقدر تجربیات ناب و عواطف همگانی بشر را در شعر پیاده کرده)

شفیعی قله‌های شعر فارسی مثلا مولانا یا سعدی را در وسط می‌گذارد و می‌گوید این‌ها در هر چهار محور سرآمدند ولی شعر معاصر ما این‌طور نیست. 
گاهی حکم‌های کلی شفیعی در این بخش کتاب برایم آزاردهنده بود. یکی اینکه شعر معاصر همواره برای شفیعی و امثال شفیعی با گسترده‌ی هزار ساله‌ی شعر کلاسیک مقایسه می‌شود و دیگر اینکه ساختار مکانیکی این محور خیلی مواقع قابل نقض است. مثلا شفیعی معتقد است که شعر معاصر، قبول و گستردگی شعر سعدی را در جامعه ندارد. آیا از عمر شعر معاصر ما ۸۰۰ سال گذشته است؟ اگر شعر معاصر طرحی نو در ادبیات ماست و بر هیچ یک از معیارهای بلاغی سنتی استوار نیست پس این قیاس دائمی با شعر کلاسیک چیست؟ 

با این‌حال عیب می جمله چو گفتیم، هنرش هم اینکه تسلط شفیعی غیرقابل‌انکار است. دقتی که در انتخاب اشعار نمونه دارد و کلاً آن بخش تاریخ‌ادبیاتی کتاب کم‌نظیر است.
 یک جایی از کتاب توجه‌ای به تفاوت بین نیما و نیمایی‌ها می‌دهد که خیلی برایم جالب بود.
 مختصر ‌و‌مفید است و کلیت خوبی دارد.  به‌نظرم این کتاب بهترین درآمد بر شعر معاصر ماست.
        
(0/1000)

نظرات

«قبول و گستردگی» را به شکل غریبی معنا می‌کند؛ ته‌نشین شدن در حافظه‌ی شعرخوان‌ها ... با چنین معیاری شعر بی‌وزن هیچ وقت توان رقابت با شعر موزون را ندارد. وزن به حافظه سپردن را هموار می‌کند.  گذاشتن چنین معیاری خالی از غرض نیست. بگذریم از اینکه با ضعیف شدن همگانی حافظه دیگر شعرخوان‌ها، معروف‌ترین قطعات تاریخ ادبیات فارسی را هم از یاد برده‌اند و اگر معیار را حافظه بدانیم همین روزها باید مرگ شعر فارسی را جار بزنیم.
2
خوب گفتی. یادم آمد که افشار هم اینطور بود.نقل به مضمون این‌که در محفلی می‌گفت کدام یک از شما هذیان‌های نیما را به یاد دارید؟ و مدعی‌ای در مجلس بود که از حفظ شعر نیما را خواند:)
و افشار همچنان قانع نمی‌شد...
 معیاربودگی حافظه برای حکیم‌باشی‌های عصر قبلی است. 
اگرچه هنوز در خاطرم، چیزی‌ را از‌ بر بودن فضل است. :( 
پاسخ این، به اشتباه در پای آن یکی کامنت آمد. مثل اینکه نمی‌شود کامنت‌ها را حذف و اصلاح کرد. 
درباره‌ی نمودار هم این را بگویم که خودشان نمودار جامی را، به عنوان نمونه، کشیده‌اند و تا جایی که به خاطر دارم نمودار خطاست. یعنی مثلاً در متن گفته‌اند شعر جامی چندان در جامعه گسترگی ندارد ولی بعد در نمودار ضلع گستردگی را بزرگ گرفته‌اند. کتاب مکرر چاپ شده اما این خطا را اصلاح نکرده‌اند. البته خطای بزرگی نیست ولی برای من نشانه‌ای بوده که این نمودار ترسیم کردن‌ها و جدول کشیدن‌ها -اغلب- برای فریب مخاطب است. هیچ‌کس حواسش نیست دارد چه شکلی ترسیم می‌کند. فقط می‌خواهند بگویند ما دقت «علمی» داریم.
در «انجمن شاعران مرده» آن صفحه از کتاب که سر کلاس پاره‌اش می‌کنند و دور می‌ریزند نموداری است بسیار شبیه به این نمودار.
1
یک بار خوابی دیدم که اشاره‌ای به حافظه داشت. خواب مفصلی بود و جزئیاتش زیاد. اما حالا آخرش را می‌خواهم تعریف کنم. آخرش کسی -که به شکل کاملاً بی‌معنا ‌و بی‌دلیلی فکر می‌کردم ابن میمون است- گفت: «حافظه، همان خلاقیت است». و چون آدمی هستم که خواب را حجت می‌دانم از فردایش به این جمله معتقد شدم :))
خلاصه -برای آن خواب هم که شده- حافظه را محترم و عزیز می‌دانم. و اصلاً یکی از کارهای ادیب به نظرم همین ترغیب به «از بر کردن» است. 
اما نمی‌شود شعر را با حافظه داوری کرد. حافظه معیاری برای فضل ادیب هست ولی معیاری برای فضل شعر نیست. شفیعی هم البته شورش را درآورده و مکرر با خوش‌حافظگی‌اش اظهار فضل می‌کند و دیگران را تحقیر ... 
بله. هم نمودار جامی و هم نمودار خاقانی اشتباه است و هنوز هم در چاپ ۱۴۰۱ اصلاح نشده. 
چه اشاره‌ی خوبی کردی!