یادداشت سیده زینب موسوی

        قضیه از این قراره که یه سری موجودات فضایی خیلی سال پیش به زمین حمله کردن و مردم زمین رو به بردگی گرفتن. دختر شخصیت اصلی داستان توسط یه گروهی نجات داده میشه و می‌ره به یه کهکشان دیگه تا بعدا به آزادی زمین کمک کنه. 

کتاب کلا سه جلده که متنی هر سه جلدش تو طاقچهٔ بی‌نهایت هست و صوت هر سه جلدش هم تو نوار. اجرای صوتیش خوب بود،  گوینده صداگذاری خاصی نداشت ولی صدای خودش قشنگ بود :)

من در ادامه، نقدهام به کتاب رو میگم و تو این نقدها سعی کردم چیز خاصی رو لو ندم. یه مقدار هم البته نقدهام خشنه 😄 امتیازی که به کتاب دادم هم یه مقدار ارفاقیه و سعی کردم یه خاطر ایرانی بودن و تألیفی بودنش یه ذره مهربون‌تر باشم 😄
کلا هم از اول کتاب تا حدود ۵۰ درصد صرفا می‌خواستم که تموم بشه و چند بارم در شرف رها کردنش قرار داشتم! ولی از اونجا به بعد یه مقدار جالب‌تر شد و احتمالا به خاطر سوال‌هایی که هنوز وجود داره جلد بعدی رو هم گوش بدم، به عنوان یه کتاب سبک وقتی اعصاب بقیه رو نداری بد نیست 😏

🪴🪴🪴🪴
بخش اول: نقدهای نگارشی!

از همون اول یه سری چیزاش رو‌ مخم بود، مثلا نثر کتاب که پره از حذف بدون قرینهٔ فعل! من نمی‌فهمم چرا آخه؟ یعنی تو سال ۹۷ این کار اشتباه همچنان رایج بوده؟ 

باز تو همین نثر، اینکه صحبت‌های محاوره‌ای آدما مثل صحبت کتابی باشه اصلا جالب نبود برام، البته خب این موضوع احتمالا سلیقه‌ایه، مثلا به خصوص همچین مواردی رو مخ من بود: «حدود ۴۰ درصد دستگاه‌های هدایتی خراب شده‌اند و بقیه سالم می‌باشند.» کلا این واژه می‌باشند تو یه گفتار محاوره‌ای خیلی یه جوریه!

یا مثلا علاقه بسیار نویسنده به استفاده از واژهٔ «بسیار» 😅، بسیار خوش‌تیپ، بسیار دوستانه، بسیار هنرمندانه و بسیار مورد دیگر از این دست 😄 این حجم استفاده از واژهٔ بسیار یه حس اغراق‌آمیزی می‌داد به آدم! مثلا نمیشه تو همهٔ آدمای جدید رو با واژه‌های بسیار خوب و بسیار زیبا توصیف کنی که! به جز معدود آدمای بد کتاب 😏

یه چیز دیگه که اصلا به نظرم جالب نبود، عدم کلمه‌سازی نویسنده در زبان فارسی بود. الان تو همه شخصیت‌هات دارن فارسی صحبت می‌کنن، اون‌وقت اسم کهکشانت باید New باشه؟! یا اسم شهرت باید باشه یوردریم (YourDream)؟!


🪴🪴🪴🪴🪴
بخش دوم: نقدهای محتوایی کتاب!

گفتم که تا قبل ۵۰ درصد اصولا داستان خاصی نداشت (غیر از همون اول اول کتاب که دختر شخصیت اصلی نجات داده میشه) صرفا یه مشت بچهٔ بسیار باهوش و درس‌خون بودن که داشتن ۲۴ ساعت تحقیق و پژوهش می‌کردن و تو همه چی هم اول می‌شدن! 😁

من احساس می‌کردم انگار نویسنده یه ساده‌انگاری داره تو کارش. همه چی خیلی خطی و رو روال بود، شخصیت‌ها پیچیدگی خاصی نداشتن و مثلا اصلا چیزی به اسم رشد شخصیت وجود نداشت. یعنی از اول تا آخر کتاب شما هیچ رشدی تو شخصیت‌های اصلی نمی‌بینید، به غیر اینکه با درس خوندن به دانششون اضافه بشه.
به عنوان کسی که خودش رو ملت یه بچه درس‌خون می‌دونن، به نظرم درس خوندنشون هم اغراق داشت. یعنی اینا هیچ‌‌وقت ول نمی‌گشتن، تو هیچ درسی عقب نبودن و مشکل نداشتن و حتی تو اوقات فراغت هم در حال تحقیق روی مسائل خارج درسی بودن! البته مثلا هر چند وقت یه بار یه جشنی برگزار می‌کردن و با یه آهنگ «شاد» می‌رقصیدن! ولی نهایت اتلاف وقتشون همین بود 😏
روابط شخصیت‌ها هم باز همینقدر ساده بود، فلانی بهمانی رو دید و در اولین نگاه عاشقش شد و اصلا اینطوری نیست که تو جایی که دختر و پسرا با هم هستن یه نفر بتونه از دو نفر دیگه خوشش بیاد، یا دو نفر چشمشون به یه نفر باشه 😅 البته یه نمونهٔ اینطوری هست ولی اونم باز خطیه، یعنی مثلا اینطوری نیست که شما یه مثلث عشقی فعال داشته باشی 😅
اشتباه نکنید من از مثلث عشقی متنفرم، ولی اینکه همه چی بدون هیچ دلیلی خطی باشه هم عجیبه برام‌. شما اومدی یه مشت دختر و پسر به قول خودت «بسیار» باهوش و زیبا و فلان و بهمان رو گذاشتی کنار هم، بعد اونوقت هیچ تداخلی این وسط بین قضایای عشقی پیش نمیاد؟!  
این ساده‌انگاری برای منی که دوست دارم تو کتابای علمی-تخیلی و حتی فانتزی با چالش مواجه بشم خیلی غیرقابل‌قبول بود.

یه جاهایی هم دیگه به نظرم با یه داستان فانتزی طرف بودیم تا علمی-تخیلی!
مثلا اینکه آدم بتونه با نیروی «فکر و اندیشه» یهو از تو هوا یه جسم کامل دربیاره! مثلا با «فکرش» بعد چند روز یه خونه بسازه! و یا حتی وسایل الکترونیکی! یا بتونه با خوندن یه رمز یه جسم رو نامرئی کنه طوری که فقط کسی بتونه اون جسم رو ببینه که صاحب رمز تو دلش بهش اجازه داده باشه! 

و البته مشکلی که قبلا با یه علمی-تخیلی ایرانی دیگه هم داشتم اینجا هم وجود داشت... اینکه تمام ابعاد جامعهٔ پیشرفته‌ای که ساخته میشه باید به هم بخوره! مثلا خیییلی برای من یه جوری بود که ملت تو این کتاب دائم از «سی‌دی» استفاده می‌کردن! بابا شما به فناوری سفر بین کهکشانی رسیدی اونوقت هنوز تو سی‌دی موندی؟ 😅 شاید این موضوع چندان مهمی نباشه ولی برای من یه جوری بود...
یا مثلا اینکه تقریبا هیچ‌کس از وسایل الکترونیک هوشمند شبیه به گوشی استفاده نمی‌کنه، مثلا می‌خوان سفینه رو تعمیر کنن باید برن فلان کتاب «فیزیکی» رو از یه جا بیارن و بعد عین شونصد سال قبل تو صفحاتش دنبال موضوع مورد نظر بگردن 😐

از نظر بحث‌های فرهنگی! تو کتاب اصلا چیزی از فرهنگ ایرانی نمی‌بینید. اسامی هم بین‌المللی هستن، هم امیر داریم هم اریک. البته خیلی اشاره به خدا وجود داره، به لطف خدا فلان، به امید خدا بهمان. اینجا هم یه بحثایی هست که چون به داستان مربوط میشه نمیگم که لو نره.

از نظر نکات مورددار هم به نظرم چیز خاصی نداشت، غیر از اینکه می‌دونستی فلانی و فلانی عاشق همه‌ن :) ولی اینا هم به جز نگاه عاشقانه چیز دیگه‌ای رد و بدل نمی‌کردن! به جز یه بار که یه بغل کردن وجود داشت اونم تحت شرایط خاصی بود 😄 البته به رقص دو نفره هم اشاره می‌کنه. دیگه خودتون تصمیم بگیرید آیا برای نوجوان مناسبه یا نه (خود شخصیت‌های کتاب حدود ۱۸ ساله هستن)
      
16

22

(0/1000)

نظرات

خانم موسوی عزیز،
سلام،
من نویسنده‌ی کتاب دانشجویان کهکشان نیو هستم.
ابتدا باید به اطلاع شما برسانم که علاوه بر نرم‌افزارهای طاقچه و نوار که شما اشاره کردید، نسخه‌های پی‌دی‌اف و صوتی کتاب‌های من در نرم‌افزار کتابراه نیز موجود هستند.
از اینکه وقت ارزشمند خود را صرف شنیدن نسخه‌صوتی جلد اول کتابم و نوشتن نقدی دقیق و منصفانه و حتی با ارفاق کردید، صمیمانه سپاسگزارم. نقدهای شما شاید از منظری کاملاً درست مطرح شده‌اند، ولی صادقانه بگویم اگر من این نقدها را به‌عنوان یک خواننده می‌خواندم، شاید اصلاً سراغ این کتاب نمی‌رفتم! 😊😅
با این تفاسیر لازم دیدم در پاسخ به نقدهای شما توضیحاتی ارائه کنم. امیدوارم بتوانم اهداف و دیدگاه خود را به‌عنوان نویسنده روشن‌تر بیان کنم.
2

1

خانم حسینی، سلام، وقتتون بخیر ❤️
تا جایی که یادمه این اولین باریه که دارم اینطوری مستقیم با خالق اثری که خوندم گفتگو می‌کنم و از این جهت خیلی خوشوقتم 🥲
ممنونم از اینکه وقت گذاشتید و به نقدهام پاسخ دادید 🌹 

1

شاد و سلامت باشید😊🙏🏻💐  
 @szm_books 

1

1. نقدهای نگارشی

در مورد نقدهای نگارشی، متأسفانه دفاع خاصی ندارم. همان‌طور که بارها به دوستان و خوانندگانم گفته‌ام، من نویسنده‌ای حرفه‌ای در حوزه‌ی ادبیات نیستم و هدف اصلی من از نوشتن این کتاب خلق یک اثر ادبی نبوده است. هدف من بیشتر انتقال مفاهیمی بوده که در طول پنج دهه زندگی‌ام آموخته‌ام، و تلاش داشتم آن‌ها را به شکلی داستان‌گونه و ساده برای جوانان و فرزندان کشورم ارائه کنم.

در مورد سبک نگارشی رسمی‌تر و عباراتی که شاید گاهی “کتابی” به نظر برسند، این انتخاب تا حدی سلیقه‌ای بوده است. حقیقت این است که شخصاً به زبان عامیانه در داستان‌ها علاقه‌ای ندارم، و این موضوع ممکن است با سلیقه‌ی برخی از مخاطبان متفاوت باشد.

1

2. درباره‌ی نقدهای محتوایی
هدف اصلی من از نوشتن این کتاب، خلق دنیایی بوده  که شاید از نظر شما فانتزی به نظر برسد، اما برای من یک جهان ایده‌آل و الهام‌بخش است. 
این دنیا به‌گونه‌ای طراحی شده که از مسائل پیش‌پاافتاده‌ی زمینی فراتر رود و نشان دهد انسان‌ها چگونه می‌توانند به تعالی در روابط انسانی و زندگی دست یابند.
در این داستان، مرز، ملیت، کشور یا مذهب وجود ندارد. هدف من نمایش یکپارچگی و وحدت انسانی بوده و به همین دلیل از نام‌هایی با ریشه‌های مختلف استفاده کردم. 
• خطی بودن و ساده‌سازی داستان:
شاید داستان از پیچیدگی‌های معمول در آثار علمی-تخیلی برخوردار نباشد یا توجه شما را به خود جلب نکرده باشد. 

با این حال، هدف اصلی من ارائه مفاهیمی بسیار مهم و کلیدی بوده نه صرفا خلق یک داستان، 
مخاطب اصلی من جوانان هستند و تلاش کردم داستان به گونه‌ای باشد که این مفاهیم به سادگی و بدون پیچیدگی‌های غیرضروری به آن‌ها منتقل شود.
2

1

من متوجه مفاهیم والایی که شما در تلاش برای انتقالشون بودید شدم. منتها، متاسفانه در دنیای امروز با توجه به این حجم از کتاب‌ها و فیلم‌های جذاب، صرف غنی بودن یه اثر از نظر مفاهیم کافی نیست... یعنی اثر باید بتونه از لحاظ شاخص‌های داستانی با کتاب‌های دیگه اون سبک رقابت کنه تا مورد توجه خواننده قرار بگیره. 

0

و پیچیدگی هم الزاما چیز بدی نیست، چون اصلا انسان و دنیا پیچیده هستن. وقتی مخاطب با اثری مواجه میشه که این پیچیدگی ذاتی دنیا و انسان رو نادیده گرفته نتیجه می‌گیره با چیزی سر و کار داره که از اساس ربطی به دنیای خودش نداره و نمی‌تونه واقیعت داشته باشه.
مخصوصا وقتی اون اثر علمی-تخیلی باشه. تو این کتاب‌ها ما‌ با داستان‌هایی طرفیم که «ممکنه» در آینده به وقوع بپیوندن. مثلا در حال حاضر سفر بین‌کهکشانی برای بشر مقدور نیست ولی یکی میاد یه داستان در این مورد می‌نویسه و تو همون چهارچوب از لحاظ علمی طوری توجیهش می‌کنه که برای من خواننده باورپذیر باشه. 
این هم که من گفتم بعضی نکات داستان شباهتی به اثر علمی-تخیلی نداشت از این جهت بود. چون واقعا به وجود آوردن چیزی از هیچ‌چیز حداقل در نگاه اول با قوانین دنیای ما سازگاری نداره و در نتیجه من از نویسنده توقع دارم دلایل خوبی برای توجیهش ارائه داده باشه. حتی تو داستان‌های فانتزی هم که نویسنده از اساس یه دنیای جدید خلق می‌کنه باز چهارچوب‌هایی وجود داره و «هر» چیزی مجاز نیست (البته تو فانتزی‌های خوب معمولا اینطوریه، مثال نقضش ولی کم نیست 😅) 

0

• رشد شخصیت‌ها و روابط ساده:
رشد شخصیت‌ها بیشتر درونی است و از طریق یادگیری، ارتعاش مثبت، تلاش و کوشش اتفاق می‌افتد. شاید این روند به وضوح برای شما نمایان نشده باشد، اما تغییر و رشد شخصیت‌ها در مسیر داستان دیده می‌شود.

روابط میان شخصیت‌ها نیز بر اساس احترام و علاقه‌ی متقابل طراحی شده به‌گونه‌ای طراحی  است که از کلیشه‌های مرسوم در داستان‌های عاشقانه فاصله بگیرد، چراکه هدف اصلی من پرداختن به عشق‌های هورمونی و سطحی نبوده است و از کلیشه‌های رایج در داستان‌های عاشقانه فاصله دارد.

• استفاده از فناوری‌های قدیمی مانند سی‌دی و کتاب‌های فیزیکی:
انتخاب این جزئیات به‌طور عمدی انجام شده است. هدف من تأکید بر ارزش دانش و مطالعه حتی در پیشرفته‌ترین جوامع بوده است. این موضوع جنبه‌ای نمادین دارد و بازتاب‌دهنده‌ی تأکید من بر بازگشت به اصول و ریشه‌هاست.
دنیای داستان من عمداً به‌عنوان یک جهان ایده‌آل و الهام‌بخش طراحی شده است. هدف من این بود که به مخاطب نشان دهم چگونه می‌توان دنیایی را تصور کرد که انسان‌ها در آن برای تحقق خواسته‌ها و اهداف والای خود تلاش می‌کنند، بدون آن‌که درگیر مسائل پیش‌پاافتاده شوند.
5

1

ببینید باز اینجا بحث پیچیدگی مطرح میشه.
انسانی که ما می‌شناسیم و باهاش روزانه سر و کار داریم به این سادگی که شما توصیف کردید نیست. یعنی واقعا تو روابط انسانی واقعی همه چیز اینقدر مثبت و خوب نیست.
خب حالا تو داستان شما اینطوری شده، چرا؟ یعنی حداقل من مخاطب باید بدونم چی شد که یهو سرشت انسانی اینقدر تغییر کرد؟ چرا آدم‌های این کتاب اینقدر با من و آدم‌های دور و برم فرق دارن؟ و کلا وقتی اینقدر آدم‌های کتاب با حالت معمولی آدم‌ها تو این دور و زمونه فرق داشته باشن ارتباط گرفتن باهاشون هم سخت‌تر می‌شه. 

0

بحث فناوری‌های قدیمی هم راستش خیلی به نظرم ربطی به ارزش دانش و مطالعه نداره. یعنی فرض کنید اگر به جای یه کتاب فیزیکی این بچه‌ها به راحتی موارد رو تو یه فایل الکترونیکی جستجو می‌کردن ارزش دانش به اندازه قبل نمی‌بود؟
مسئله اینجاست که وقتی دنیای شما اینقدر پیشرفته شده که تمام مفاهیم درس اول با گوش دادن به مطالب از طریق هدفون به صورت مستقیم به ذهن دانشجو منتقل میشه و یا کلی ربات هوشمند در این دنیا هست، دیگه چرا باید تو همچین موقعیتی به جای جستجو در یه منبع الکترونیکی به سختی چیزی رو در یه کتاب فیزیکی پیدا کنن؟ منظور من این بود که این حالت با فضای کلی ترسیم‌شده در این دنیا هم‌خوانی نداره. 

0

بله، نکته بسیار دقیقی را مطرح کردید. شاید انسان‌های این روزگار به دلیل پیچیدگی‌های فراوانی که در روابط و رفتارهایشان وجود دارد، بازتابی از عصر خودشان باشند. اما همان‌طور که در کتاب اشاره شده، این پیچیدگی‌ها در نهایت به نابودی آن‌ها انجامیده است. تنها انسان‌هایی که پاکی و والایی در وجودشان باقی مانده و از سادگی و عمق درونی بهره‌مند بوده‌اند، توانسته‌اند بقای خود را حفظ کنند. شخصیت‌های این داستان نیز نماینده‌ی انسان‌های عادی جامعه نیستند، بلکه انسان‌هایی خاص و استثنایی‌اند که دنیایی متفاوت از ما را شکل داده‌اند.
جلد اول مقدمه‌ای برای ورود به این جهان خیالی است و بسیاری از پرسش‌ها و ابهاماتی که ممکن است در ذهن خواننده ایجاد شود، در جلدهای بعدی به‌طور مفصل توضیح داده خواهند شد. هدف اصلی این بوده که ابتدا ایده‌ی کلی جهان داستانی و تحول انسان‌ها را به تصویر بکشم و سپس در ادامه، این ایده‌ها را با جزئیات بیشتر و چارچوبی کامل‌تر گسترش دهم.  
 @szm_books 

1

در این کتاب به مفاهیمی مانند ارتعاش، قانون جذب، اهمیت گوش دادن به ندای درون و صدای قلب، مدیتیشن یا سکوت ذهنی همراه با فعالیت‌های جسمی، تغذیه سالم و تأثیر آن بر عملکرد ذهن و بدن، و اهمیت برنامه‌ریزی و همکاری گروهی می‌پردازد. 
همچنین نشان می‌دهد که نجات یک ملت به زور امکان‌پذیر نیست و هر ملتی بر اساس برآیند افکار و ارتعاشات خود، شرایط زندگی‌اش را رقم می‌زند و برای تغییر سرنوشت خود باید تصمیم بگیرد.
در داستان خواهید خواند  که انسان‌های آزاد، حتی پس از حمله‌ی سارسارها، زنده ماندند. علت این موضوع، افکار مثبت، تغذیه سالم و ارتعاشات بالای آن‌ها بود که باعث شد از آسیب‌ها در امان بمانند. همچنین، با بد شدن اکثریت انسان‌های زمین، حفاظی که دور زمین بود، شکسته می‌شود. این اتفاق نشان‌دهنده‌ی نقش برآیند ارتعاش انسان‌ها در سرنوشت نوع بشر است.

1

گوی شیشه‌ای و سرزمین یوردریم:
خانم زیبای گوی شیشه‌ای در داستان به‌عنوان استاد راهنمای شخصیت‌ها عمل می‌کند. سرزمین یوردریم، همان‌طور که از نامش پیداست، یک سرزمین رویایی است. در این سرزمین، انسان‌ها به قدرت جادویی و خداگونه‌ی خود پی برده‌اند و درک کرده‌اند که می‌توانند به هر آنچه می‌خواهند دست یابند. در این دنیا، پول هیچ نقشی ندارد و هر فرد بر اساس علاقه‌ی خود، کاری را انتخاب می‌کند و تلاشش در خدمت به دیگران است.
با این حال، حتی در این دنیا نیز برای کسانی که به قدرت خود پی نبرده‌اند و به مقام شایسته خود نرسیده اند، کاملا متفاوت است .
سخن پایانی:
این داستان زاییده‌ی تخیلات من است و امیدوارم به آن به‌عنوان یک اثر داستانی با رویکرد الهام‌بخش نگاه شود. از نقد ارزشمند شما برای بهبود آثارم در آینده بهره خواهم برد و از شما برای توجه و وقتی که صرف مطالعه و نقد این اثر کردید، صمیمانه تشکر می‌کنم.
در نور و عشق الهی پایدار باشید🙏🏻⭐️💫✨

2