یادداشت سبحان افشار
1402/11/29
4.6
3
برای آنهایی که کل متن را نمیخوانند: نمایشنامهی «مالی سویینی» بیضرر و پرفایده است. «اتاق»تان را توصیف کنید؛ توصیفی که توصیفِ اتاقِ من نباشد. اتاقتان چه شکلی است؟ از شکلی بگویید که شکل اتاق من نباشد. «میز»تان را دیدهاید دیگر؛ توصیفش کنید. چه شکلی است؟ شکلش را بگویید؛ طوری که تعریف شما فقط برای میز خودتان باشد، نه هیچ میز دیگری. چه تصویری از «دست»هایتان دارید؟ دستِ شما چگونه است که دست من نیست؟ دستتان چه شکلی است که شبیه هیچ دستی نیست؟ «گفتن» مسئلهی اول نیست؛ موضوع اصلی «دیدن» است؛ «چطور دیدن»؛ که البته ما بلدش نیستیم. بیآنکه خوب دیده باشیم، بدیهی است که نمیتوانیم خوب حرف بزنیم؛ اصلاً چیزی نخواهیم داشت برای گفتن. برای مثال، «اتاق من شلوغ است.» شلوغ است چون خوب آن را ندیدهام. درستدیدن باعث میشود که بهجای آن جملهی اول، بفهمم که «اتاق من به چند کتابخانه نیاز دارد.» درستتر که ببینم، میفهمم که اتاقم را باید اینطور تعریف کنم: «در اتاق من، یک تخت وجود دارد که همان هم اضافی است.» و بهاحتمال زیاد در یک تماشای بینقص، باید به هزار تعریف دیگر و سپس تجمیعی از آنها در یک جمله برسم. خیالتان راحت، دنبال یک نظریه برای مادرها نیستم تا فرزندانشان را به جمعکردن اتاق خود تشویق کنند. فقط میخواهم خودم را از «تصوّر»کردن نیندازم. تصویر که نباشد، تصوّری هم وجود ندارد. «اتاق شلوغ» یعنی محرومشدن از تصوّر «اتاقی با یک تخت اضافه و داستانهایش»؛ چهبدانم، مثلاً داستان تختخوابی که رویش کتاب میگذارند و احساس ناکافیبودن میکند. اما برای فهمیدن آنکه «تصویر» چیست و «تصوّر» چگونه است، باید کتاب «مالی سویینی» را بخوانید؛ داستان زن میانسالِ نابینایی که نمیبیند/میبیند و اطرافیانش برای دیدن/ندیدن او تلاش میکنند. کتاب را معرفی میکنم چون به این فکر کردم که تا مدتی پیش نمیدانستم چنین کتابی وجود دارد و چه حسرتبار بود اگر هیچوقت نمیفهمیدم.
24
(0/1000)
نظرات
1402/12/2
سلام و نور خوشحالم که پیداش کردید و به خوشی خوندینش امید که بازم ازین تجربه های خوشگل داشته باشید
1
2
سبحان افشار
1402/11/30
3