یادداشت

پارچه فروش عاشق (مجموعه یادداشت ها)
        یاداشت‌های محمد صالح علا با برخورد به امواجِ بلند قد و دشوارِ دریای سرنوشت در روزهای  دور، و با دردی عمیق ناشی از یک بیماری نادر، آغاز می‌شود؛ با صحبت از «زندگی چیزی نیست جز ملال» در کودکی‌اش، با بیماری‌ای که معلوم نمی‌شود چیست، از کجا آمده و در روزهای آغازین بلوغ به کجا می‌گریزد؟ راستش خیلی از  حرف‌های این مجموعه را فقط نویسنده می‌فهمد و بس...
از میان تمام تجربه‌هایش، تنها مسابقات شعرخوانی در دبیرستان البرز و ملاقات با سیمین بهبهانی بود که من و آقای صالح علا را  به یک میزان سر شوق آورد. دلبستگی‌اش به رمان با «ژان وال‌ژان»  و ایفای نقش‌ش در تئاتر دانش‌آموزی ، شبیه روزگار من با کتاب «قصه جزیره گنج‌ها» بود و جبران تمام عاشقانه‌های بد پایان‌َش با «رگبار» بهرام بیضایی مرا یاد اواسط آبان‌‌ِ عاشقی‌ام انداخت.
دوستش داشتم و نداشتم، می‌فهمیدم و نمی‌فهمیدم‌َش؛ شاید روزی دوباره یادداشت‌های‌َش را بخوانم و  آن وقت از «بوهیمین‌ها و اتحادیهٔ ابلهان» سر‌ دربیاورم.
پیشنهادش نمی‌کنم اگر فلسفه، سینما، شعر، تاریخ و دیوانگی را نمی‌پسندید. 
      
1

6

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.