یادداشت سید علی مرعشی

                «حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه»
مصطفی مستور که میخوانی در اندک زمانی متوجه می شوی که با نویسنده ای طرف هستی که قدر کلمات را می داند، در استفاده کردن از آنها همچون سربازی که چند گلوله برایش باقی مانده عمل می کند و طبیعتا مثل تمام «بازگشت به سادگی ها» عمق کلمات به مراتب بیشتر می شود و ذات معنای خود را عریان تر به منصه ظهور می رساند.
البته این مطلب راجع به همه ی داستان های مستور صدق نمی کند و گاهی چنان دست و پا زدن های نویسنده برای خلق فرم عیان است که داستان را تا حد ابتذال پایین می کشد.
اما گاهی داستانی مثل«سوفیا» چنان کامل و به بلوغ رسیده است که انسان از چنین اثر ساده و در عین حال جذابی حیرت می کند و نمی تواند زبان به سپاس نگشاید.
در یک جمله: تجربه کوتاه و خوشایندی بود.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.