بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت Navid Kalahroudi

                تحولات یک دهه اخیر بیش از هر زمان دیگری به ما نشان دادند که مفاهیمی همچون ناسیونالیسم، ملت، مرز و دولت نه تنها بی معنا یا کم اهمیت نشده اند بلکه اتفاقا جایگاهی اساسی در  تعیین مسیر حوادث جهان دارند.
اریک هابسبام اما در زمان انتشار این کتاب نگاه دیگری داشت. او معتقد بود ناسیونالیسم دیگر یک برنامه جهانی نیست و دوران اوجش به سر آمده است.
نویسنده در این کتاب متاثر از دیدگاه‌های ارنست گلنر و بندیکت اندرسون است و مانند اکثر نظریه پردازان اروپایی معتقد است ناسیونالیسم و اساسا ملت‌های اروپایی پدیده ای متاخر، جعلی و ناشی از خواست دولت‌ها و مدرنیته و صنعتی شدن جوامع هستند.
او ملت را تازه واردی نوپا میداند و باور دارد که هیچ کدام از ملاک‌های ملی گرایان همچون زبان، قومیت، قلمرو و تاریخ مشترک عملا واقعیت ندارند و هیچ گاه نمیتوان جمع کثیری از مردم را واقعا در این دسته بندی‌ها جای داد. او هر کدام از این عناصر را شرح میدهد و نظر ملی گرایان در باب آنها را به چالش می‌کشد.
هابسبام همچنین معتقد است واژگانی همچون ملت و ناسیونالیسم جدید هستند اما در ذهن مردم به عنوان پدیده ای کهن جا انداخته شده اند بنابراین بخشی از کتاب حکایت تلاش وی است برای اینکه ریشه‌های کلماتی همچون دولت و ناسیون را نشان دهد و استدلال کند که چطور این واژه‌ها تا قبل از سده های هجدهم و نوزدهم معانی غیر سیاسی یا محدودی داشته اند. او همچنین شکل گیری ملتها و مفهوم مرز را با یک نگرش اقتصادی تحلیل میکند و معتقد است رشد سرمایه داری و مرکانتالیسم نوعی رقابت میان دولتها را شکل داد و ملت ملت کردن اقوام مختلف میتوانست به این رقابت دامن بزند! 
بخش دیگری از پژوهش وی پاسخ بدین سوال است که چرا مردم واقعا قانع میشوند تا از دولتی دفاع کنند و چطور وطن پرستی تبدیل به یک نیروی سیاسی قوی میشود؟ نویسنده معتقد است مردم در عصر مدرن پدیده ناسیونالیسم را جایگزین خلاءهای عاطفی و سرخوردگی ناشی از شکست عصر روشنگری کرده اند. 
او همچنین به سراغ دو معیار قومیت و ارتباط مذهب و ناسیونالیسم و پدیده بنیاد گرایی میرود و کامیابی و ناکامی این عناصر را بحث میگذارد.
کتاب هابسبام از جمله آثار کلاسیک در باب ناسیونالیسم است اما تحلیل وی در مورد بی اهمیت شدن ناسیونالیسم سخت محل تردید است. دیگر مطالب وی به جهت تفسیر سرشت این پدیده در اروپا مناسب اند اما ( چنان که خودش نیز اشاره میکند) این چارچوب نظری به هیچ عنوان مناسب ملت های تاریخی و حکومت‌های کهنی مثل ایران نیستند و استدلالات وی در باب ایران به راحتی قابل رد و نقض هستند.
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.