یادداشت مریم محسنیزاده
این رمان، اولین رمانی بود که از دولتآبادی خواندم. زبانِ داستان فوقالعاده قوی بود. ترکیباتِ متنوع و تصویرسازیهایِ زنده بهوفور به چشم میخورد. تلخی و سختیِ فضای اول داستان، خواندن رمان را در ابتدا خیلی کُند میکرد. اما این واقعیتِ فقر است؛ تلخ و زننده! حتی چندبار وسوسه شدم کتاب را کنار بگذارم، اما قدرت خارقالعاده زبانِ نویسنده مانع از آن شد. در صحنهای که برف آمد، واقعاً روح و تازگی به جانم نشست. برف و طراوتِ بهجا و جانافزایی بود. طراوتی که هم منِ خواننده و هم داستان به آن نیاز داشتیم. در کتاب با شخصیتهای خاکستریای همراه میشدیم که مِرگان، نمونهی تمامعیار آنها بود. تغییر و تحول شخصیتِ عباس چه تکاندهنده بود و ازدواج هاجر چه دردناک! درنهایت اینکه عکسِ رویِ جلد چه هماهنگیِ خوبی با محتوای کتاب داشت 👌🏻
38
(0/1000)
مریم حبیب الهی
1403/01/06
2