یادداشت نــادری
1401/10/14
4.3
124
باید گفت "ویولونزن روی پل" از آن کتابهایی است که برای خواندش باید اعصاب میزان و روبهراهی داشت نه فقط بهاین خاطر که روایت تلخی دارد، خب طبیعیست که قصه زندگی یک مصرفکننده تلخ و اعصابخردکن باشد، به این خاطر که نویسنده قصهاش را با شهامتی جسورانه با همه جزئیاتش تعریف میکند در حدی که من گاهی خوشحال میشدم از اینکه این فقط یک کتاب است و فیلم نیست که مجبور باشم صحنههای دلخراشش را ببینم و خوبیِ کتابها به این است که اختیار را به ذهن مخاطب میدهد که صحنههای بد و دلخراش را برای خودش در حد کاهشداده و تحملپذیری تصور کند. اولین کتابی بود که از آقای باباخانی میخواندم، طبیعتا هیچشناختی از ایشان و سابقه نویسندگیشان نداشتم، بعد از چند صفحه خواندن و آشناییِ نسبی اولین سوال برجستهای که به ذهنم آمد این نبود که چطور یک نویسنده با چنان سابقهای میتواند مصرفکننده باشد؟ چون بلاخره نویسندهها هم آدماند و ممکنالخطا، سوال این بود که با چه معیار منطقی و عقلی و به چه قیمتی ممکن است کسی با سوابقی در دنیای هنر و نوشتن حاضر شود خودش و تجربهزندگیاش را در معرض قضاوت خطرناکِ دیگران قرار بدهد؟ حتی تصورش هم برای من وحشتناک است. و تنها عنوانی که میتوانم به این کار بدهم، شهامت است، قطعا این چیزی جز شهامتِ نویسنده و هدفی که به دنبالش بوده نیست و این در جایجای کتاب حس میشود. اما چیزی که تحمل خواندنِ آنهمه تلخی را برای من کمی آسان میکرد، یکی حضور شخصیت طاووس خانوم بود که مصداقِ عینی یک بانوی ایرانی است با همه خصوصیاتش، بانوی بسیاررنجکشیدهِ کاملاهمراه و صبوری که علیرغم همه مصیبتهای حاصل از زندگی با یک فرد مصرفکننده، حفظ حریم خانواده را بر هر سختی و رنجی مقدم دانسته و گرمی این حضور بیاعتراض و صبورانه چنان پرحرارت است که نه نهتنها به جان همسرش که میتواند کیلومترها اینطرفتر به جان مخاطب کتاب هم بنشیند. و دیگر معرفی و صحبت از کنگرهشصت و شگفتزدگی حاصل از آشنایی و اطلاع از وجود چنین جایی بود که قبلا حتی اسمش را نشنیده بودم و کمی فضای سخت و خشن کتاب را تغییر میداد، جایی که به مصرفکنندهها فارغ از کمک به رهایی، مفاهیم ارزشمندی را از جمله صرفِ جسمی نبودنِ مشکل اعتیاد را یاد میدهد و اینکه کسی فکر نکند با مُردن و از بینرفتن جسمش میتواند از شر اعتیادش رها شود که اساسا اعتیاد یک مرض کاملا روحی است و آدمی برای خلاص شدن از امراض روحی باید در همین دنیا تلاش کند. خلاصه که اگر مشکلی دارید، اگر کم آوردهاید، اگر به هر دلیلی دیگر انگیزهای برای ادامه زندگی ندارید لطفا این کتاب را بخوانید تا خدا را بابت همین زندگی و مشکلاتش شکر کنید، این جملات کمی شبیه تبلیغات صداوسیما شد ولی مهمترین دلیل برای خواندن این کتاب اهمیت مواجهه با زندگی و تجربههاییست که چهبسا گاهی بغلِ گوشمان در جریان است و ما از آن بیخبریم و حتی تصورش هم میتواند خارج از توان هر یک از ما باشد. پینوشت: چهلوپنجمین کتابِ سالِ ۱۴۰۱
29
(0/1000)
نــادری
1401/10/14
0