بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت K.A

K.A

1401/02/15

                شب و روزی پر راز
دو دختر بودند؛ یکی با موهای سفید و به قول مادرش گرگ‌دل و دیگری با موهایی مشکی و خرگوش‌دل… با هم خوش بودند، حیف که پدرشان رفت و برنگشت، حیف که به جنگل رفتند، حیف که سرنوشتشان رازی نهان را در دل داشت….
ماجرا همانطور که گفته شد ماجرای دو دختری است که تا پدرشان به سفر نرفته بود و مفقود نشده بود، عملا پولدار بوده اند و بهترین خانه را داشتند. از روزی که به جنگل رفتند چیزهایی را دیدند و شنیدند و حس کردند که تا به حال هیچوقت تجربه نکرده بودند.
اولین چیزی که مرا جذب کتاب «برفین و رزالین» کرد خلاصه و تصویرگری کتاب بود. تصویر کتاب به قدری زیبا و به اصطلاح ناز بود که وقتی دیدمش احساس کردم خریدنش حتی برای کشیدن نقاشی ها از رویش باز هم می ارزد. خلاصه داستان را هم اینگونه نوشته شده بود که "برفین و رزالین دو خواهر بودند، متفاوت همچون شب و روز. برای زندگی به جنگلی رفتند پر از رمز و راز"...
 تقریبا همه داستان به جز چند فصل که گفتگوی چند درخت را روایت می‌کرد، روی برفین و رزالین می چرخید. و همین باعث می‌شد که زاویه دید از زبان دانای کل یا همان سوم شخص باشد که انتخاب بود. چرا که احساسات شخصی شخصیت ها وارد داستان نمی‌شد و از آنجایی که کتاب کمی هم چاشنی معمایی داشت بیان ماجرا از زبان سوم شخص انتخاب بهتری بود.
شخصیت پردازی داستان هم خوب بود و ما با شخصیت های فرعی ای مانند ادیث و عموی آیوو هم آشنا بودیم. 
نکته بعدی که به مبحث شخصیت پردازی هم مربوط است توصیفات کتاب است. کتاب توصیفات خوبی داشت و تصویرگری کتاب هم به توصیفات ظاهری شخصیت ها کمک بزرگی می‌کرد. برای مثال وقتی کلمات خرگوش‌دل و گرگ‌دل توضیح داده می‌شدند با به خوبی می فهمیدیدم و نیاز به دوباره خواندن متن نبود. 
توصیف دیگری که در کتاب وجود داشت و به نظرم جالب آمد تصویر شخصیت ها در انتهای کتاب بود. یعنی تصاویر مکان ها و اشخاصی که کمتر توضیح داده شده بودند یا درکشان سخت تر بود مانند فیلمی مشخص، واضح و دل‌نشین بود
دیالوگ ها که بخش اعظمی از کتاب را تشکیل می‌دادند محاوره بودند و همین به روان خواندن متن کمک می‌کرد. چه بسا که اکثر اوقات وقتی دیالوگی لحنی کتابی دارد خواننده هم خسته می‌شود و بعضی وقت ها هم اعصابش خرد می‌شود. 
امتیازی که مثبت یا منفی بودنش به عهده خواننده است مقدار کتاب بود. یعنی کتاب خیلی طولانی نبود و وقت زیادی برای خواندنش نیاز نداشتید. که این مسئله برای بعضی کتاب خوار‌ها بد و برای بعضی دیگر خوب است.
فانتزی بودن کتاب کاملا مشهود بود. چرا که داستان کوتوله ای ذاتا پلید داشت که میتوان گفت جادوگری بلد بود و افراد زیادی را جادو کرده بود. و مشخصا کوتوله و اکثر شخصیت های خیالی جزو ژانر فانتزی هم قرار میگیرند
مسیر داستان به غیر از گنگی اصلی که باید وجود می‌داشت بدون عیب بود. ما با دو دختر متفاوت داستان سفر و خطر کردیم. به جنگل رفتیم و مچ کوتوله داستان را گرفتیم…
در آخر اینکه ماجرای برفین رزالین ماجرایی شاید کلیشه ای اما جذاب و پر‌پیچ و خم بود. ماجرای برفین و رزالین را بخوانید و اگر از نسخه کاغذی کتاب استفاده می‌کنید سعی کنید نقاشی هایش را بکشید. چه می‌دانید، شاید روزی شما هم مانند "امیلی وینفیلد مارتین" کتابی را بنویسید و خودتان تصویرگری‌اش بکنید:)
        
(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.